رجوی بعد از دیدار با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق در سال 65، تمامی نیروهایش را به عراق فرا خواند. در قسمت قبل گفتم که پس از اعلام آتش بس و پذیرش آن از طرف ایران، مسعود رجوی در یک بن بست کشنده ای قرار گرفت و عملا آچمز شد. او تمامی تخم مرغ هایش را در سبد جنگ ایران و عراق گذاشت و روی آن سرمایه گذاری کرد.
یک هفته بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران حدود 5000 نیروی مجاهدین خلق با تجهیزات نظامی اهدایی صدام و پشتیبانی هوایی و توپخانه ارتش عراق از محور غرب و از طریق مرز خانقین و قصر شیرین در سوم مردادماه و با هدف فتح 33 ساعته تهران بسمت ایران حرکت کردند.
قبل از حرکت همه اعضا برای توجیه عملیات و بعد از انجام تشریفات معمول بازرسی در سالن اجتماعات اشرف تجمع کردند. مسعود رجوی بهمراه مریم در سالن اجتماعات حاضر شدند. هنوز کسی از چگونگی عملیات اطلاعی نداشت! رجوی بعد از ورود به سالن مستقیم به سمت نقشه بزرگ ایران که بالای سن گذاشته بودند رفت و ضمن اشاره به نقشه گفت: در مهران گفتیم امروز مهران فردا تهران، امروز آمده ام تا بگویم آن لحظه تاریخی فرا رسیده است و بعد فریاد زد؛ عملیات فتح تهران!
رجوی در حالیکه سعی می کرد فضای داخل سالن را تهییج کند ادامه داد: فرماندهان شما در جریان ریز طرح هستند و شما را توجیه خواهند کرد. صاحب خانه ما دستور داد که جت های جنگنده عراقی آسمان عملیات را پوشش می دهند. شما نگران آسمان و پایگاه شاهرخی نباشید، هواپیماها هر جنبنده ای را بر جای خود میخکوب خواهند کرد. تاکتیک ما در این عملیات شهاب وار خواهد بود و چون اصل بر سرعت و غافلگیری است تا آنجا که امکان داشته باشد از بردن سلاح های سنگین و دست و پا گیر خودداری خواهیم کرد.عملیات بگونه ای طراحی شده که بعد از 33 ساعت در تهران خواهیم بود.
بعد خطاب به فرمانده محور فتح تهران گفت: به تهران که رسیدی به ساختمان علوی (مقر سابق مجاهدین خلق در سال 58) می روی و یک اتاق برای من خالی می کنی! یکی از زنان شرکت کننده در نشست که بتازگی از ایران آمده بود پشت میکروفون قرار گرفت و خطاب به رجوی گفت: من بتازگی از ایران آمده ام، شما با قاطعیت از حمایت مردم ایران از مجاهدین خلق صحبت کردید ولی من چنین حمایتی را از نزدیک شاهد نبودم. رجوی که از طرح چنین سوالی قدری جا خورده بود، پاسخ داد مردم تابع تعادل قوا هستند و تحت تاثیر حوادث وارد صحنه میشوند. وقتی ما صحنه را به سود خودمان چرخاندیم و دشمن را زمین زدیم مردم هم وارد صحنه خواهند شد و کار را تمام خواهند کرد. در حالی که عضو زن جدید هنوز از توضیحات رجوی قانع نشده بود وی بحث را تغییر داد و از اعضای شرکت کننده در نشست خواست که به یکان های خود رفته و برای روز عملیات آماده شوند.
رجوی این گونه شیادانه روح و روان اعضا را به بازی گرفت و با ساده سازی در شکل گیری عملیات و القاء یک پیروزی ساده و بدون دردسر در اذهان افراد تلاش نمود، و این چنین می خواست بن بست سیاسی و نظامی بعداز آتش بس را که در آن گرفتار آمده بود توجیه نماید.
این در حقیقت بزرگ ترین خیانت رجوی در حق اعضا بود. او با تبدیل شکست به رویای یک پیروزی ساده اعضا را مهیای فرستادن به کام مرگ کرد. کنکاش و بررسی استراتژی اتخاذ شده از طرف رجوی در عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان که بعدها دروغ جاویدان تعبیر گردید حاکی از توهم احمقانه توام با خود بزرگ بینی اش بود. او چنان در منتهای عدم صداقت یک پیروزی ساده و زودرس را به اعضا القاء کرده بود که حاضر نبود به سوالات و ابهامات گوش کند. و در پاسخ سوالات گفت جمع بندی نهایی در میدان آزادی!
ادامه دارد
علی اکرامی