خدمت شما عموی مهربانم عرض سلام و ادب دارم و سلامتی و رهایی شما از بند و زندان رجوی را صمیمانه از خدای بزرگ خواهانم .
عمو جان بنده و تمام اعضای خانواده بزرگ جمالی خیلی خیلی دلتنگت هستیم. نمیدانم روستای شیله وشت را یادت هست همانجا که زاده شدی و از آنجا برای خدمت سربازی رفتی و سالیان زیادی است که دیگر از تو خبری نداریم، با وجودیکه بارها برایت نامه نوشتیم ولی متاسفانه پاسخی نگرفتیم .
عموجان ماه پیش بود که خبردار شدم قرار است دیدار با شما اسیران رجوی را از دولت محترم آلبانی استمداد بکنیم و برای همین منظور اجتماعی در مقابل سفارت ترکیه در تهران داشته باشیم .عموجان روز پنجشنبه 8 مرداد ماه بود که از روستای شیله وشت راه افتادم تا به رشت نزد آقای پوراحمد برسم تا به اتفاق سایر خانواده های چشم انتظار به تهران برویم تا فردایش مقابل سفارت ترکیه اجتماع داشته باشیم. عموجان روز پنجشنبه عید قربان بود و چون روز تعطیل رسمی بود از روستایمان ماشین برای تالش و رشت نبود لذا به عشق تو و اینکه قدمی برداشته باشم با موتور سیکلت خودم را تا تالش رساندم و از آنجا با ماشین راهی رشت شدم و خوشبختانه توانستم به جمع خانواده ها بپیوندم و فردایش در اجتماع بزرگ انجمن نجات مقابل سفارت ترکیه شرکت داشته باشم .
عموجان قصدم ازاین توضیحات این بود که به تو بگویم ما هیچوقت فراموشت نکردیم و نمی کنیم و چشم انتظارت هستیم. ازت خواهش می کنم به خودت بیا و نزد ما برگرد که مشتاقانه پذیرایت هستیم . روی ماهت را می بوسم.
برادرزاده ات محمد جمالی
*جهانگیر جمالی طولارود از فرزندان تالش برخاسته از ییلاق شیله وشت در حالیکه از سواد چندانی برخوردار نبود در دهه 60 از یک خانواده روستایی پر جمعیت برای دفاع از وطن خود در مقابل تجاوز دشمن به صحنه جنگ شتافت و پس ازمدتی به اسارت درآمد و به اردوگاه صدام هدایت شد و از آنجا در یک معامله کثیف ضدانسانی به رجویها تحویل داده شد که هم اکنون بدور از خانواده در اسارت رجوی در زندان مانز آلبانی بسر میبرد.