نقش رجوی در خون هایی که در عراق به زمین ریخته شد

با حمله نظامی آمریکا به عراق و سرنگونی صدام و تشکیل حاکمیت جدید در عراق، انتظار می رفت مسعود رجوی نیروهایش را از عراق خارج کند. ارتش به اصطلاح آزادیبخش خلع سلاح و منحل شده بود و از طرف ارتش آمریکا و شورای حکومتی عراق که جایگزین دولت سابق شده بود به مجاهدین خلق اخطار داده شده بود که حق هیچگونه تردد از قرارگاه و فعالیت سیاسی و مداخله در امور داخلی ایران کشور همسایه که بعد از سالیان جنگ و خصومت دولت جدید عراق تصمیم گرفته است دور جدیدی از روابط دیپلماسی و اقتصادی را براساس منافع هر دو کشور از سر بگیرد را ندارد.

ولی بدنبال قرارداد بین مجاهدین خلق و ارتش آمریکا که براساس آن فرماندهان آمریکایی موافقت کردند ما به ازای خلع سلاح مجاهدین خلق موجودیت آنها را در عراق بصورت ترانزیت و تا زمان حضور آنها در خاک عراق به رسمیت بشناسند و از آنها تحت عنوان پروژه اعضای تحت حمایت براساس مفاد قرارداد 4 ژنو حمایت کنند، رهبران مجاهدین خلق دچار این اشتباه محاسبه شدند که گویا می توانند ضمن همکاری با ارتش آمریکا و دیگر احزاب و شخصیت های عراقی مخالف، زمینه ادامه حضور خود را در خاک عراق فراهم سازند.

در ادامه حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق که عملا قدرت و حاکمیت را بدست گرفته بودند، بین وزارت خارجه (کالین پاول) و وزارت دفاع (دونالد رامسفلد) این کشور برسر چگونگی برخورد با مجاهدین خلق اختلافاتی رخ داد. وزارت خارجه معتقد بود که می بایست از مجاهدین خلق بخاطر سوابق تروریستی و بخصوص نقش آنها در ترور مستشاران آمریکایی در دوران شاه و فقدان هرگونه آزادی در مناسبات آنها همچنان بعنوان یک گروه تروریستی در انزوا یاد کرد و حتی بقول کارمندان وزارت خارجه که در اشرف با اعضای مجاهدین خلق مصاحبه می کردند هدفشان انحلال آنهاست. ولی از سوی دیگر وزارت دفاع آمریکا توجیه اش برای ادامه حضور این فرقه در عراق این بود که با توجه به احتمال نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و استفاده آنها از شرایط بهم ریخته بعد از صدام و همچنین آشنایی مجاهدین خلق به موقعیت جغرافیایی عراق و توان آنها بعنوان یک تشکل منسجم و امکان استفاده از آنها برای شناسایی و دستگیری رهبران سابق حزب بعث و مقامات دولتی و فرماندهان ارتشی می بایست آنها را در عراق همچنان حفظ کرد و از توانمندی های آنها در راستای مقابله با دولت ایران استفاده نمود.

رهبران مجاهدین خلق تحت تاثیر همین رویکرد ارتش آمریکا به اعضا القاء کردند که گویا این تشکیلات مجددا توسط ارتش امریکا و با سلاح های مجهزتر مسلح خواهند شد و شرایط بگونه دوران حاکمیت صدام برای آنها پیش خواهد رفت. رجوی پا را از این فراتر گذاشته و خطاب به نیروهایش پیام داد که خاک عراق کانون تشدید بحران آمریکا با جمهوری اسلامی خواهد بود. و آنها در نهایت توسط ارتش آمریکا مسلح شده و جرقه جنگ زده خواهد شد. رجوی با عنوان کردن حرکت بسمت خط موازی با صاحب خانه جدید و جلب همکاری ارتش و دولت آمریکا مخالفت های دولت عراق را خنثی دانست و شرایط را برای عملیات سرنگونی این بار با حمایت ارتش آمریکا پیش بینی کرد.

وی در ادامه گفت: آمریکا هیچگاه خاک عراق را ترک نخواهد کرد واین همه هزینه نکرده که بسادگی از عراق برود. و با این تحلیل های خوش باورانه تلاش کرد اعضا را برای ماندن در عراق ترغیب نماید و این چنین شعار اشرف حفظ شرف را جایگزین گزینه خروج از اشرف نمود. در ورای تمامی این تحلیل های پوشالی رجوی بخوبی می دانست در صورت تخلیه اشرف و خروج از عراق و قرار گرفتن اعضا در ملا آزاد اروپا عملا باید فاتحه تشکیلاتش را بخواند و پروسه ریزش نیرو و فروپاشی تشکیلات بصورت جدی رقم خواهد خورد.
اما برخلاف تمامی پیش بینی های رجوی جابجایی نیروهای حفاظتی آمریکا با نیروهای ارتش عراق در آذر ماه 86 صورت گرفت ونیروهای عراقی حفاظت اشرف را برعهده گرفتند. نوری مالکی نخست وزیر عراق اعلام کرد که مجاهدین خلق یک نیروی تروریستی هستند و می بایست خاک عراق را ترک کنند. نخست وزیر عراق همچنین تاکید کرد مجاهدین خلق می بایست حق حاکمیت ارتش عراق در پادگان اشرف را که جز لاینفک خاک و حاکمیت عراق است، به رسمیت بشناسند.

تا قبل از این توافق جابجایی نیروها بین ارتش آمریکا و عراق مجاهدین خلق تحت هیچ شرایطی به نیروهای ارتش عراق اجازه ورود به پادگان اشرف را نمی دادند. واشرف را جز ملک و حاکمیت مجاهدین خلق می دانستند. همزمان از داخل پادگان اشرف خبرهایی مبنی بر زندانی کردن و بد رفتاری با اعضای معترض و خانواده هایشان که از ایران برای دیدار با آنها بعداز سالها بی خبری بگوش فرماندهان ارتش عراق رسیده بود. دولت عراق برای تضمین سلامتی ساکنین اشرف که براساس توافق با ارتش امریکا مسولیت آن برعهده شان بود، طبق یک در خواست رسمی از مسولین مجاهدین خلق خواست تا با ایجاد یک پست حفاظت و بازرسی در خیابان 100 موافقت کنند تا آنها بهتر بتوانند سلامت ساکنین را تضمین کنند، ولی رهبران مجاهدین خلق با تکرار همان ادعاهای واهی همیشگی که اشرف جزیی از خاک ایران و بصورت مستقل از حاکمیت دولت عراق است، با این در خواست مخالفت کردند.

فرماندهان ارتش عراق بدنبال این موضع مسئولین مجاهدین خلق یک هفته به آنها فرصت دادند تا در مسیر ورود ارتش عراق به مناطق مشخص شده مقاومتی نداشته باشند. همزمان رهبران مجاهدین خلق ضمن دادن آماده باش به اعضا به دروغ به آنها اعلام کردند نیروهای امنیتی ایران ضمن همکاری با ارتش عراق در نظر دارند به قرارگاه اشرف حمله و آنها را دستگیر و به ایران مسترد کنند و تلاش نمودند احساسات اعضا را تهییج نمایند. ستاد فرماندهی مجاهدین خلق به ریاست مژگان پارسایی تشکیل و از اعضا خواستند ضمن مسلح شدن به سلاح های سرد و گرم در مقابل ورود یگان های ارتش عراق دیوار گوشتی تشکیل و به هر نحو ممکن مانع از ورود آنها به مناطق مشخص شده گردند.

با تحریک فرماندهان که پشت صحنه و در یک مکان امن بودند اعضا تحریک شدند که به پرسنل ارتش عراق فحاشی و به سمت آنها سنگ پرتاب کنند که منجر به مجروح شدن تعدادی از پرسنل این ارتش گردید. در نهایت بعداز اینکه هشدارهای ارتش عراق نتیجه نداد آنها برای دفاع از خود وارد درگیری شدند. فرماندهان مجاهدین خلق طبق توصیه های مژگان پارسایی به اعضا فرمان می دادند حتی به قیمت کشته شدن تمامی اعضا اجازه ورود ارتش عراق به محدوده مشخص شده را ندهند. این درگیری ها در مرداد88، فروردین 90 و در شدیدترین آن در 10 شهریور 92 تکرار شد که منجر به کشته شدن دهها نفر از اعضای نگون بخت گردید.

رجوی هیچگاه فاش نکرد که اصرار او در ماندن در پادگان اشرف و قربانی کردن صدها عضو بخاطر چیست؟ حضور ارتش عراق در پادگان اشرف بمثابه بخشی از خاک عراق و در راستای تامین جان و امنیت اعضا چه مشکلی ایجاد می کند؟ البته پاسخ برای همه روشن بود ایجاد پست های بازرسی در قرارگاه اشرف بعد از سالها و شکسته شدن طلسم اختناق و وحشت رجوی می توانست انگیزه اعضا را برای فرار و کمک از پرسنل ارتش عراق جهت ورود به دنیای آزاد بالا ببرد، برای تقابل با این شرایط رجوی تصمیم گرفت اعضا را قربانی کند وگرنه برای هر ناظر بیطرفی مشخص بود در صورتیکه رجوی دست از لجبازی بر می داشت و حق قانونی حاکمیت دولت عراق بر پادگان اشرف را به رسمیت می شناخت و یا از همان فردای سرنگونی صدام که شرایط برای خروج ازعراق مهیا بود خاک عراق را ترک می کرد، این میزان از اعضا قربانی نمی شدند و اعضای باقیمانده هم می توانستند مسیر زندگی خود را آزادانه انتخاب کنند.

اصرار رجوی برای ادامه حضور در کشور نا امن عراق و بخصوص دشمنی مردم این کشور بخاطر جنایات این گروه در انتفاضه شعبانیه که منجر به کشته شدن بسیاری از مردم کرد و شیعه عراق گردید فقط بخاطر ترس و وحشت وی از جدایی اعضا بعد از استقرار در یک کشور آزاد بود. موضوعی که سالهای بعد با جدایی صدها عضو و بازگشت به کانون گرم خانواده بزرگ ترین ضربه را به رجوی زد واین روند همچنان ادامه دارد.

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا