محمد سیدی کاشانی از وابستگان حلقه قدرت طلبان فرقه رجوی بعد از یکماه تاخیر از سالروز تاسیس سازمان در عصر اینترنت یادش افتاده که سالروز سازمان هست و به این دلیل داستانی از محمد اقا (حنیف)در سال 47 و شرایط ان دوران نوشته وسعی کرده از انرا به وضعیت فعلی در سال 85 گسترش بدهد.
در حالیکه محمد حنیف نژاد مملو از صداقت و عشق به ایران و ایرانی بود در حالی که مسعود و مریم رجوی و دنبالچه های بی هویتش مانند سیدی کاشانی تشنگان قدرت هستند که سالهاست به فروش مردم ایران و ایران زمین به هر شیطانی که بزرگی و کوچکیش برای انها فرق نمی کند.
سیدی کاشانی انگار برای یک سازمان دموکراتیک صحبت می کند وی می گوید
محمدآقا شروع به صحبت کرد و گفت: «ما تا امروز توی سازمان یک چیز کم داشتیم و این بود که هرکس تنها با مسئولش و هر مسئولی فقط با تحتمسئولینش رابطه تشکیلاتی و رابطه عاطفی داشت. حالا ما به نقطهیی رسیدهایم که میخواهیم عشق و عاطفه بین بچهها را گسترش بدهیم و در همه تار و پود سازمان جاری و ساری کنیم. چون همین عشق و عاطفه است که در شرایط سخت سازمان را حفظ میکند. عشق است که باعث میشود در لحظه ضرورت فرد خودش را فدای برادرش کند. و لازمه چنین مناسباتی مقدمتاً این است که بچهها تا آنجا که امکانش هست با همدیگر آشنا بشوند. با هم کوه بروند و برنامههایی از این قبیل.».
سیدی کاشانی خودش را به خریت می زند که این رابطه عاطفی بقول مسعود رجوی یعنی محفل زدن و محفل زدن گناهی نابخشودنی در "جمهوری اسلامی رجوی" است.
سازمان فعلی را عشق حفظ نکرده است ان را هزاران اسیر فکری و ناراضی در پادگان اشرف حفظ کرده است که نه راه پس دارند و نه راه پیش. نه پاسپورت دارند که به یک کشور اروپائی بروندو نه می خواهند که به ایران برگردند.
عشق در فرهنگ رجوی زن وشوهر یک کلمه ممنوعه است که سالهاست از تمامی افراد تشکیلات حتی از کودکان نیز دریغ شده بود.
سیدی کاشانی
در فرقه رجوی باید به مسعود عشق ورزید بقیه بندگان ناقابل مسعود هستند که ارزش زنده ماندن انان بر اساس وابستگی و ابراز بندگی شان به مسعود و مریم هست
سالهاست که ادبیات رجوی بغیر از خون، نفرت، فحاشی و بددهنی و جاسوسی و دروغ گوئی و استثمار نیروها چیز دیگری ندارد.
آنجا برای ناهار دورهم نشستیم و به صحبت در باره مسائل سیاسی ایران و جهان پرداختیم. بحثها و تحلیلهای همه، در مورد مسائل مختلف یکسان بود و هرکس دلیل و فاکتی میآورد. رفتارها و منش ها مثل هم بود. من در آن میان احساس میکردم همه را دوست دارم.
راستی
در ان بحثها و تحلیل ها محمد اقا چیزی در گوش تو یواشکی نگفت که این مسعود را بپا ابروی همه مارا خواهد برد
در استانه اعدام به محمد حنیف نژاد گفتند بگو ما از عراق اموزش دیده ایم تو را اعدام نمی کنیم. رجوی با وقاحت تمام دست صدام حسین راآقا صدا می کند و در غیابش التماس می کند که کمکهای عراق به صورت نقدی باشد بهتر است. و التماس می کند که هر کاری گفتید کردیم چرا رئیس حاضر نیست با من ملاقات کند. (از ویدئوی در قضاوت تاریخ)
سیدی کاشانی از دروغ گوئی و تحریف تاریخ دست بردارید. خجالت بکشید. شرفتان را که مسعود بر باد داد، مردم ایران را که مسعود فروخت، بر جنازه حنیف با همکاری جاسوسی با امریکا تف کرد و بهترین نیروها و یاران حنیف را در فروغ جاودان به کشتن داد و فرمانده هانی را مانند تو مانند دستمال حیض بدور انداخت. خودتان را گول نزنید.