پروژه نیویورک
از نیمه دوم شهریورماه که وبسایت های فرقه رجوی خبر برگزاری تظاهرات در نیویورک علیه سفر آقای رئیسی به مقر سازمان ملل را انتشار دادند تا روز 28 شهریور که این تجمع برگزار شد، فعالیت گسترده ای از سوی مجاهدین صورت گرفت تا هرچه ممکن باشد ایرانیان بیشتری را جهت تبلیغات به این گردهمایی بکشانند و مریم رجوی را برخلاف شاهزاده بی بخار و خوشگذران پهلوی، تنها آلترناتیو موجود برای جمهوری اسلامی، و تنها کسی که قادر است در هر زمان که بخواهد مردم را به اعتراض بکشاند معرفی کنند. بدین منظور بودجه های کلانی صرف برگزاری این مراسم و دستمزد نجومی لابی های آمریکایی و همچنین افراد اجاره ای شد که جهت سیاهی لشگر بکار گرفته شدند. اما برخلاف هیاهوی گسترده تبلیغاتی ، تنها چیزی که رخ داد حضور کمتر از 200 ایرانی عمدتاً اجاره ای بود که به شوق سفر رایگان به نیویورک روانه این شهر شده بودند و از امکانات فرقه رجوی استفاده بردند. در این میان چند سناتور و شخصیت بازنشسته هم با گرفتن دستمزدهای چند ده هزار دلاری به نفع مریم چند دقیقه سخنرانی کردند تا بر ابهت پوشالی این برنامه افزوده شود.
طنز جوان گرایی!
در این نمایش تبلیغی که مریم رجوی برای مطرح کردن خویش در برابر مقر سازمان ملل براه انداخته بود، چند پرده طنزآلود هم به چشم می خورد که نشانگر تلاش برای پوشاندن بحران کهنسالی در سازمان مجاهدین بود. وی برای جوان نشان دادن تشکیلات خود و همراه بودن جوانان ایرانی با این فرقه آواره، دست به حرکت مفتضحانه ای زده بود که حتی افراد حاضر در صحنه نیز پوزخند می زدند. جمع آوری چند نوجوان که در عمرشان جز نامی از ایران نشنیده بودند برای نمایش و ایجاد هیجان، آنهم در حالیکه به زبان فارسی هم مسلط نبودند، نشان می داد که مجاهدین در این زمینه به استیصال رسیده اند و چاره ای جز نقش بازی کردن ندارند. این چند نوجوان نیمه آمریکایی، با روخوانی بخشی از سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه، تلاش داشتند به مراسم شور و هیجان بدهند و فضا را همانند سال های اول انقلاب، پرهیجان و انقلابی جلوه دهند، که عملاً به فضای طنز دامن زده بود. بنظر می رسد که این روزها، نه فقط اعضای نگونبخت فرقه، که حتی مریم رجوی هم از انقلاب ایدئولوژیک خودش پشیمان باشد که چرا بجای طلاق های اجباری، به گسترش ازدواج های تشکیلاتی نپرداخت و مجاهدین را به فرزندآوری تشویق نکرد تا امروز بجای بحران پیرسالی، چند هزار نیروی جوان داشته باشد که هم در نمایش های تبلیغی دست بالا پیدا کند و هم آنها را به پرستاری پیرسالان فرقه وادار کند!. به هرحال این نمایش ها نشان می دهد که مریم تا چه حد نیازمند جوان نشان دادن تشکیلات از کار افتاده اش است و چاره ای جز اجاره کردن نوجوانان ندارد.
اسباب کشی به داخل
هنوز پروژه شکست خورده اپوزیسیون مفلوک در آمریکا از کف خیابان جمع نشده، مریم رجوی دست به تبلیغ برای فریب دانش آموزان زد تا مهرماه خونین دیگری را رقم بزند! اقدامی که همه ساله برای آن تقلا می کند و هربار چیزی جز شکست را تجربه نمی کند (هرچند در دهه های گذشته نوجوانان زیادی را قربانی مطامع خود کرده است). پنجم مهرماه هرسال، یادآور بازی خونین رجوی در به کشتن دادن دانش آموزان است. 42 سال پیش، در یکسالگی جنگ ایران و عراق، بدستور مسعود رجوی، هزاران میلیشیای مجاهدین در خیابان های تهران دست به آشوب مسلحانه زدند و خیابان های شهر را به آتش و خون کشیدند که طی آن صدها نفر کشته و زخمی و انبوهی نیز (بجای مدرسه) روانه زندان ها شدند. محصول این اقدام ضدایرانی و ضدانسانی، مطرح شدن مسعود رجوی در عرصه سیاسی و گرفتن امتیاز از اربابان صدام بود و بس!
از آن پس، همه ساله مریم برای کشتاری جدید برنامه ریزی می کند تا با خون جوانان ایرانی، کسب و کار سیاسی خود در خارج را رونق دهد. امسال نیز تعدادی از فریب خوردگان دست به اقدامی کودکانه در نقاط خلوت شهر زدند تا بلکه شکست مریم را بپوشانند و توجهات را به این سمت جلب کنند. با اینحال، دانش آموزان ایرانی، تجارب ارزشمندی از آشوب های برنامه ریزی شده پارسال دارند و در دام دشمن نخواهند افتاد. آنها دیدند که چطور چند دوجین مزدور در کشورهای آمریکایی و اروپایی، بسیاری را در داخل به کشتن دادند و در نهایت برای به دست آوردن پول بیشتر جان هم افتادند و یکدیگر را افشا کردند و رسوایی ببار آوردند. به همین خاطر است که با وجود آن اقدامات تبلیغی، نوجوانان ایرانی، سال جدید تحصیلی را با هوشیاری کامل آغاز کردند و برخلاف پارسال، گرفتار جنگ ترکیبی دشمن نشدند.
وظیفه هر ایرانی وطنپرست است تا با هوشیاری، دسیسه های دشمن را بشناسد و آنرا خنثی کند. گذار از سختی ها، بدون آگاهی و هشیاری مردم و بویژه جوانان ممکن نیست. به همین خاطر باید مدام نسل های جدیدتر را از ترفندهای دشمن آگاه نمود و از روشنگری غفلت نکرد. چرا که دشمن از دشمنی دست بردار نیست و مدام روی نسل جدیدی که از گذشته باخبر نیست کار می کند.
حامد صرافپور