به عنوان کسی که سالهای زیادی از عمرم را در سازمان مجاهدین خلق سپری کردم و مناسبات شان را از نزدیک درک کرده ام، تشکیلات رجوی را یکی از ضد بشرترین تشکیلات می دانم. تشکیلاتی که همه چیز اعضا را می گیرد و آنها را از بیرون و درون تهی می کند. یکی از نیازهای اساسی که از افراد سلب می شود، حق داشتن خانواده است.
نه تنها حق داشتن خانواده را از اعضا می گیرند بلکه او را وادار می کنند تا خانواده را دشمن خودش بداند. وقتی می گویم وادار می کنند، همه اش جنبه اجبار مستقیم و فیزیکی نیست. آن قدر روی ذهن افراد کار می کنند تا به واقع خانواده را دشمن خودش و تشکیلات بداند. سعی می کنند تعلق افراد به خانواده را از بین ببرند و تا حدی این مسئله را تابو جلوه دهند که اگر کسی در ذهنش به یاد خانواده بیافتد احساس گناه کند.
بارها و بارها شواهد این مسئله را دیده ایم و خوانده ایم و البته افرادی مثل من که مزه تلخش را چشیده ایم ، اما با این حال هیچ وقت این مسئله تکراری و عادی نمی شود.
چندی پیش، محمدرضا ترابی، کودک سربازی که توانسته خود را از تشکیلات مخوف رجوی رها کند و زندگی عادی خود را در پیش بگیرد ویدئویی از خود منتشر کرد که هر بار دیدنش بیش از پیش مرا منزجر و دلزده می کند. دلزده از سازمانی که ادعاهای حقوق بشریش گوش فلک را کر کرده است. چند بار این ویدئو را دیدم و به سخنان محمدرضا گوش کردم و هر بار تمام وجودم مملو از خشم و نفرت نسبت به رجوی و سران سازمان جنایتکارش شد.
سخنان محمدرضا ترابی از یک سو باعث حزن و اندوه آدمی می شود و از سویی عصبانیت مضاعف در درون انسان ایجاد می نماید چرا که بیش از پیش درک می کنی رجوی مرتکب چه جنایتهایی شده است، اخصوصاً در حق بچه هایی که ناخواسته و بی آنکه انتخاب کرده باشند در این مناسبات جهنمی به دنیا آمدند. اینکه بخواهی مادرت را ببینی ولی اجازه نداشته باشی خیلی دردناک است، دردناکتر اینکه مادرت را طوری مغز شویی کنند که بیاید جلوی دوربین و بگوید که خواستار دیدار فرزندش نیست و فرزندش را انکار کند!
این همه بی عدالتی و بی وجدانی! ابتدا فکر میکردم که باید این مادر را بشدت نکوهش کرد و گفت از مادری هیچ بویی نبرده است ، اینکه فکر کنم مادرانی هستند که کلمه مقدس “مادر” را به سُخره گرفته اند و هزار تا فکر و خیال بد ، ولی ناگهان بخودم آمدم و گفتم:
تو که آنطرف را از نزدیک دیده ای ، تو که درون تشکیلات را با تمام وجود لمس کرده و حس نموده ای ، تو دیگر چرا ناباور هستی و یا مادر را مقصر می بینی و میدانی ؟!
واقعاً بخودم نهیب زدم. مقصر مادر محمد رضا و مادرانی همچون او نیستند. مقصر مناسبات غیر انسانی فرقه رجوی است. مقصر همان کسانی هستند که با دستور تشکیلاتی باعث به آتش کشیده شدن مادری شدند که فرزندش دیگر نتوانست او را در آغوش بکشد، مقصر همان کسانی هستند که آدمی را مسخ کرده و همه دار و ندارش را گرفته و با تارج می برند. مادری که یا واقعاً احساسش را کشته اند و یا به اجبار و برای درامان ماندن خود و فرزندش مجبور است این طور رفتار کند.
آیا این سند به تنهایی گویای ضدیت رجوی و دار و دسته اش با انسان و حقوق بشر نیست ؟ و آیا این سند برای به دادگاه کشاندنشان کافی نیست؟!
بخشعلی علیزاده