در روز ۳۰مهر ۱۳۷۲، مسعود رجوی خودکامه ، سوگلی قبلی (وبعدها همسر سوم اش مریم) را بهعنوان رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران برای دوران انتقال حاكميت به تشکیلات بی رمق مجاهدین خلق تحمیل کرد.
علت این انتصاب در کتاب “مجاهدین” پروفسور یرواند آبراهامیان به روشنی و صداقت زیاد توضیح داده شده ومفهوم این توضیح آنست که مسعود رجوی برای توسعه یکه تازی اش درتشکیلات، احتیاج به محللی داشت که کارهای او را راست وریست کند ومریم عضدانلو کسی بود که عملا نشان داد که مشاور وکاندید شایسته ای برای کمک به رجوی درقلع وقمع هرجنبنده ای درتشکیلات است البته رجوی به خاطر انس والفت مدام چند ساله با مریم، این استعداد اورا کشف کرده ونظیر او را در جایی نیافته بود.
مسعود خودشیفته و مکّار این کار را هم برای تضعیف آن دسته از اعضای شورا که مجاهد نبودند وتنها بطور ساده فریب خورده و با تصور اینکه علی آباد هم شهری است بدان پیوسته بودند وهم برای قدرتمند کردن مریم که مطلقا مرید وتحت اختیار مسعود بود، انجام داد.
اینکه ادعا میشود این کار دجالانه درراستای تکریم مقام زن واحیای حقوق اوبوده ، دروغ محض است که اگر دروغ نبود ، زنان نمی بایست از حقوق ابتدائی خود مانند حق داشتن خانواده وفرزند و… محروم باشند که شدند!
ارتقای حقوق زن نباید به قیمت تضییع حقوق مردان باشد که دراین بازی ها قدرت مریم طوری افزایش یافت که مردان وحتی کسانی که هم رده ی مسعود بودند ، به فرمانبرانی بی اراده تبدیل شده وبردگی را پذیرفتند واین معامله که هزاران مرد تبدیل به برده شوند ومریم به سطح مشاور عالی و معاونت مسعود برگزیده شود ، سرتا پا زیان برای مردان است.
زنان هم مقامات تشریفاتی پیدا کردند واین مقام ها دراصل تهی ازهرگونه اختیارات بود!
آنها بیشتر دارای این اختیار شدند که علاوه بر تحمل بیگاری های فیزیکی، به بردگی جنسی هم کشیده شوند ودرعوض مردنمائی بنام مسعود این امتیازاتی را بدست آورد تابموجب آن دارای صدها همسری باشد که یا جلوی ازدواج شان گرفته شده بود یا اجبارا ازهمسر خود طلاق گرفته بودند!
بدین ترتیب، تصمیم ضدانسانی 30 مهر مسعود رجوی که سالها برروی آن کار کرده بود، به هردوجنس زن ومرد ضربه زده بود ودرتحلیل نهائی کرامت هردو با شدت تمام زیرپا گذاشته شده بود که این مسئله تفاوت چندانی با قطع نفس ونسل ندارد!
حالا بگذار رسانه های رجوی وقلم بدستان بی مقدار آن هرچه از برکات این انتصاب مریم میخواهند بنویسند.
این نوشتن ها نخواهند توانست حقیقت موجود در مناسبات ضدبشری رجوی را دراذهان بیدار قیراندود کند و مطلعین قضیه میدانند که باوجود اصرار این قلم بدستان حقیر ، مریم ابدا تلاشی برای رهائی اسرای خود ازعراق نکرد وبلکه تاآخرین رمق خواستار ماندن آنها درخاک عراق ( درجوار وطن) بود که دراین کشور پرخطر کشته شده وبرلیست شهدای رجوی بیافزایند!
آنچه که سبب رفتن این اسرا ازعراق وتلف نشدن بیشتر آنها بود ، هوشیاری وسماجت خانواده های ذیربط برای ممانعت ازکشته شدن بیمورد فرزندانشان درعراق بود والبته میل زیاد دولت عراق هم که باحضور باند رجوی در اراضی اش و فتنه هایی که برپا میکرد وجاسوسی هایی که مینمود ، به این خروج، مزید برعلت بود.
رضا اکبری نسب