نگاهی به رفتار سودجویانه مسعود رجوی با خانواده رضائی ها

خلیل الله رضایی یار صبور و استوار یا کاشانی صفت؟!

خلیل الله رضایی که به پدر رضائیهای شهید معروف است معرف حضور همگان است و همسرش نیز به مادر رضائیهای شهید ” ملقب به عزیز”. و اما اینکه در فاصله باقی مانده به دیدارم با یک خانواده دردمند و چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان دست به قلم بردم حکایتی دارد که عرض خواهم کرد.

دیروز در رصد کردنهایم در سایت فرقه رجوی، مطلبی در خصوص دیدار مریم رجوی با مادر 94 ساله رضائیهای شهید در منزل عزیز در پاریس دیدم که دقت وکنجکاوی ام را برانگیخت که حتما مرگش نزدیک است و مریم رجوی بر سیاق وعادت بیمارگونه بهره وری از جنازه، همچنانکه چونان اختاپوس به دیدار خواننده مرضیه در بستر مرگ رفته بود، اینبار میخواهد از مرگ و جنازه مادر رضائیها بهره وری استثماری خودش را داشته باشد.

در ادامه مطالعه مطلب یادشده در کمال تعجب دیدم دیدار مذکور مربوطه به 14 اردیبهشت 1402 میباشد که خیلی بی ربط و بی مسما می آمد و لذا باورم به قطع و یقین رسید که این مادر نگون بخت آسیب دیده از دوز و کلک و فریبهای رهبری فرقه مجاهدین در انتظار مرگ است.

امروز 15 آذر هم که سالروز درگذشت خلیل الله رضایی است مطلبی در همان سایت فوق الذکر اندر تعریف و تمجید مشمئزکننده از متوفی دیدم که خیلی خیلی متعجب شدم که چرا وچگونه اعضا وپشتیبانان فرقه مادامی که زنده وهم رای رجوی هستند القاب کذایی چونان قهرمان؛ گوهربی بدیل، فداکار و مبارزو… میگیرند ولیکن متعاقب جدایی و فاصله گرفتن از فرقه یک شبه تبدیل میشوند به عناصر بریده از مبارزه، خائن و مزدور و اطلاعاتی و…

و اما ببینیم که همین خلیل الله رضایی و به زعم مجاهدین خلق همان پدر رضائیهای شهید در دوران حیاتش چگونه دیده می شد:
در یکی از نشستهای طعمه در دهه هشتاد شخص رجوی پای خلیل الله رضایی را که بنای اعتراض را پیشه کرده بود پیش کشید و ازخود تعریف کرد که چگونه این آدم را ازانحراف حفظ کرده است و…

رجوی فرزندش محسن رضایی را صدا کرد و گفت تو خودت بگو اگر من نبودم الان بابات از سردمداران رژیم ایران بود ومن بودم که این آدم نامتعادل جاه طلب را که درابتدای پیروزی انقلاب 57 بعنوان مشاور ویژه آقای خمینی شده بود نجات دادم و به دنبال خودمان کشاندم وگرنه تاکنون لجن مال شده بود..

رجوی درنشست مذکور خیلی به وی اهانت کرد و در ادامه گفت: ” بابات دچار توهم است که یار و یاور مصدق بوده است درحالیکه در مقابل مصدق یک کاشانی صفت بود …”

محسن رضایی همان برادر حبیب که معاون دبیر اول به اصطلاح شورای ملی مقاومت هم بود ناگزیر می بایست بر خزعبلات رجوی مهر تائید میگذاشت و گرنه خودش هم می بایست زیر تیغ رجوی میرفت و لذا با روشن کردن میکروفون مقابلش گفت: ” درسته برادر. پدر را شما هدایت کردید وگرنه تا اعماق ارتجاع رفته بود. خصوصا اینکه اهل جاه و مقام هم بود و اگرشما نبودید تا گرفتن کرسی استانداری خراسان هم پیش رفته بود که گویا به وی پیشنهاد داده بودند.”

محسن رضایی وقتی رضایت رجوی را دید بمنظور خوش خدمتی ادامه داد و گفت: ” گذشت و فداکاری شما به خانواده ما خیلی بیشتر از این هم بوده . من که فراموش نمی کنم که شما کتاب راه حسین را نوشتید آنهم در شرایط سخت زندان ولی بزرگوارانه به اسم برادرم احمد رضایی انتشار یافت ..”

رجوی خودشیفته خوشحال از جملات مشمئز کننده محسن رضایی بادی به غبغب انداخت و گفت: ” حالا نمی خواستم بگم مادرت هم حال و بیحال است و تعادل ندارد. من خودم ایشان را مادر رضائی های شهید جا انداختم و” عزیز” نامیدم ودر فازسیاسی برای سخنرانی هایم همراهم می بردم وگرنه مادری بود گمنام مثل همه مادران شهیدان …”

فرصت پرداختن بیشتر به بحث را ندارم وگرنه درخصوص شخصیت خودشیفته روان پریش رجوی حرفها زیاد است. انشاالله بماند برای فرصتی دیگر..ولیکن بعنوان یک جداشده که ربع قرن رجوی ومناسبات فرقه ای را تجربه کردم باید بگویم دنیای سیاست وسیاست پیشگی شیاد و شارلاتان و جاه طلب خودشیفته ای مثل مسعود رجوی به خودش ندیده است .

علی پوراحمد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا