این جنگ، ماحصل توسعه طلبی های استعمار و امپریالیزم است

تیتر این یادداشت کوتاه من در جواب این سئوال باند رجوی است که طی یادداشت مملو ازتحریفات و جعل تاریخ و کسب برائت برای اربابان خود- امپریالیزم وصهنونیزمی که زاده آنست – پرسیده است که این جنگ برای چیست و از آن کیست؟

تورق مختصر تاریخ نشان میدهد که در اواخر و اوایل قرن 19 و20، صهیونیست های ساکن در اروپا درصدد ایجاد کشوری مستقل برای خود و بنام یهودیان بودند وحتی عاجزانه از دولت وقت انگلستان بعنوان بزرگترین استعمارگر زمان که تقریبا براغلب قاره ها حکم میراند ، درخواست میکردند که سرزمینی در یکی ازگوشه و کنارهای مستعمرات خود به آنها واگذار کند تا آنها به کمک پول ونیروی انسانی موجود خود در اروپا و دیگر جاها، کشور مخصوص بخود را بسازند.

ظاهرا سرزمین هایی در آفریقای اشغال شده مدنظر آنها بود و مثل اینکه بورکینافاسو را میخواستند دراختیار گرفته و یک کشور یهودی برای خود تاسیس کنند که سران محیل و آینده بین تر انگلستان به آنها پیشنهاد میکنند که بجای این اراضی که مورد درخواست سران صهیونیست یهود بود ، سرزمین استراتژک فلسطین را برای خود انتخاب کنند و بعنوان یک کشتی جنگی یا پادگان نظامی غرب متجاوز درخاورمیانه ای که بعضا قلب جهان نامیده میشود، به استمرار استعمارگری غرب کمک شایانی بکنند!

دراجرای این استراتژی بود که از اواخر قرن 19، کوچ یهودی های معمولا ثروتمند به این سرزمین شروع شد و سکونت یهودیان دراینجا با خرید زمین ها و حتی تصرف عدوانی آنها، قوام بیشتری یافت که مردم بومی فلسطین کم کم و با درک این توطئه دست به مبارزاتی زده ولی ازآنجا که سرزمین فلسطین بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی بجای کسب استقلال در تحت قیمومیت انگلستان قرار داده شده بود ، مردم آنجا بعلت نداشتن دولت خود، دست چندان بازی برای مبارزه با مهاجرین جدید یهودی وهم دولت انگلستان نداشتند و ازاین رو بعد از جنگ دوم جهانی درسال 1947، قسمت وسیعی از این سرزمین وحی وادیان به تصرف این مهاجرین عمدتا اروپائی درآمد و نام کشور جدیدالتاسیس اسرائیل بر آن نهاده شد و سازمان ملل متحد جدید التاسیسی که عمدتا دراختیار آمریکا که اینک جای پای انگلستان را پرکرده بود ، قرار داشت، این موجودیت خبیث وکثیف را برسمیت شناخت وبدین ترتیب بیش از50 درصد خاک فلسطین به یهودیان مهاجر اروپایی واگذارشد وفلسطنی ها تنها روی کاغذ حدود 40درصد ازاراضی خود را صاحب شدند که هرگز مورد قبول اسرائیل نوظهور قرار نگرفت وموج خونریزی های شدید بود که همواره ازسوی فلسطینی ها بنفع اسرائیل جاری میشد.
جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل درسال 1967 درگرفت و با شکست سنگین 4 ارتش قدرتمند اعراب بیش از پیش فلسطینی ها را درتنگنا قرارداد و…

جنگ رمضان 1973 درحالی که بسوی پیروزی اعراب پیش میرفت ، ناگهان با دسایس معلوم و نامعلوم بنفع اسرائیل وبه ضرر فلسطینی ها واعراب تغییر مسیر داد!!

سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که ترکیبی از گروه های ملی و چپ بود درآن زمان فعال ترین جنبش فلسطینی بود که آثار شکست های منظم وخیانت های آشکار ونهان آنرا تدریجا به ضعف وافسردگی راند و درسرانجام کار یاسر عرفات بعنوان رهبر این سازمان مجبور به امضای قرارداد اسلو شد که دراصل ضربتی مهلک به نیروهای این تشکیلات بود وجنبش مذهبی حماس ومشابهین که پا به میدان گذاشتند وموضع رادیکال تری برعلیه اسرائیل بنمایش گذاشتند، بااقبال مردمی بیشتری مواجه شدند وقس علیهذا.
درمتن منتشر شده توسط فرقه تبهکار و ضدمردمی رجوی این سئوال مطرح شده که : آیا این جنگ، یک جنگ ملی فلسطینیان علیه اشغال خاکشان است؟ اگر چنین است، پس چرا نماینده‌ٔ مشروع و تاریخیِ فلسطینیان مخالف آغاز و تداوم ویران‌گری و جنایات آن است؟

که جواب بسیار کوتاه من این است که این نماینده تاریخی مردم فلسطین بعلت سازشکاری ها واشتباهات خود حمایت مردمی خود را تدریجا از دست داد و درانتخابات سال 2006 این جنبش حماس بود که رای مردم را بدلیل مواضع غیر سازشکارانه اش برعلیه اسرائیل بدست آورد و حالا دیگر نمیتوان سازمان فتح را که به شیری بی یال و دم ودر مواردی به همکار اسرائیل درسرکوب مردم فلسطین تبدیل شده ، نماینده مشروع مردم فلسطین دانست!

این باند ضدبشری ادعا کرده که جنگ کنونی هیچ ربطی به مردم فلسطین و مردم اسراییل ندارد که اگر از نظر گردانندگان نظم درحال ریزش جهانی که گرداننده اصلی اسرائیل هم همین نظم است- چنین است ، چرا مردم فلسطین درجنگی که مربوط به آنها نیست باید دراین شکل بسیار وسیع و فاجعه بار کشته شوند؟!
جعل حقایق توسط باند رجوی را مشاهده میکنید خواننده ی محترم؟

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا