جنایت های ملکه ترور در ایران

آذرماه امسال همراه شد با نمایش های گسترده مریم رجوی در کشورهای غربی تا ایران را به “نقض حقوق بشر، اعدام و تروریسم” متهم نماید. البته این بازی ها از سوی او بی علت نیست، برگزاری دادگاه برای محاکمه سران فرقه مجاهدین، عامل اصلی تقلای این ملکه ترور برای فرار از ماهیت تروریستی تشکیلات اوست. مریم از ماه ها قبل که موضوع دادگاهی شدن آنان مطرح شد، بسرعت و با وحشت زیاد به مغزشویی لابی های غربی برای پاک جلوه دادن پرونده سیاه خود مشغول شد. وی در تمامی جلسات و کنفرانس ها سعی می کند به حاضرین بقبولاند که آنچه جمهوری اسلامی در مورد آنان می گوید یک سیاهنمایی برای خراب کردن چهره حقوق بشری و آزادیخواهانه مجاهدین خلق است.

اگر چه مریم پس از شکست در پروژه “مهسا سازی از آرمیتا” تلاش زیادی برای بحران سازی با زنده کردن کشته سازی های پاییز 1401 داشت، اما با فرارسیدن آذرماه، این آرزو هم به گِل نشست و کابوس دادگاه آذرماه، او را بر آن داشت تا آتش آذر را از خود دور کند و به سمت ایران بکشاند و با بازی در زمین “حقوق بشر، جنگ و تروریسم”، غربی ها را تشویق به حمله و تشدید تحریم ها نماید. کاری که در این یک ماه با استیصال و جنجال آفرینی بسیار دنبال شد اما تقلاهای وی در میان فاجعه کشتار کودکان بیگناه غزه به جایی نرسید. اگر نگاهی به انبوه پیام ها و گفته های ملکه ترور بیندازیم، دمی نیست که برای حقوق بشر و اعدام در ایران اشک نریخته و عزاداری نکرده باشد. اما حکایت مریم، حکایت همان دزدی است که فریاد “آی دزد” سر داده بود تا مردم را بفریبد و بگریزد.

جنایت های ملکه ترور در ایران
جنایت های ملکه ترور در ایران

مریم در زمانی مشغول ایران هراسی به بهانه تروریسم و حقوق بشر شد، که عوامل وی به دستور خودش به انجام اقدامات تروریستی از قبیل پرتاب مواد منفجره و آتشزا به سمت اماکن و ساختمان های عمومی (مرتبط به دادگستری ها) اشتغال داشتند تا خشم خود را نسبت به شروع محاکمه نشان دهند. امری که نشان داد مریم آنچنان دچار خشم و وحشت است که قادر نیست لااقل برای مدتی که دم از تروریست بودن سپاه می زند، پروتکل های سیاسی و بین المللی را رعایت کند و خود فرمان انجام عملیات های تروریستی ندهد. فرمان زبونانه آتش زدن ساختمان های عمومی در ایران، تنها بخشی از پرونده جنایی مریم رجوی است، چون درست در همین ایام خونبارترین اقدامات تروریستی از سوی همکاران وی در راسک انجام گرفت که طی آن 11 تن از جوانان رشید و شریف مردم ایران به شهادت رسیدند، و با اینکه جنایت گروهک تروریستی جیش العدل در سازمان ملل و شورای امنیت بعنوان یک اقدام تروریستی معرفی و محکوم شد، اما سران سازمان مجاهدین بدون توجه به نگاه و موضعگیری جامعه جهانی، به حمایت از این جنایت پرداختند و در مصاحبه ها و اخبار خود از آن تحت عنوان اقدام انقلابی جوانان و مردم بلوچ یاد کردند (جملاتی که یادآور سخنان مریم رجوی پس از حمله داعش به موصل بود که به صراحت آنان را “عشایر دلیر عراقی” نامید).

در همین رابطه “حسین داعی الاسلام” از مسئولین بخش امنیتی مجاهدین، ضمن تمجید از اقدام تروریستی گروهک جیش العدل، آنان را “ارتش عدالت” و “فرزندان مردم محروم بلوچ” نامید. قضیه به این ختم نشد و پس از حمله تروریستی به خودروی نیروهای مرزبان، باز هم سایت های خبری مریم رجوی به ستایش از آنان مشغول شدند و همزمان ایادی اجیر شده آنان هم به شکل گسترده به تبلیغ فعالیت های تروریستی و دیوارنویسی پیرامون آن پرداختند که بسیار قابل تأمل است و مسئولین بخش سیاسی و حقوقی می توانند از همین اسناد و مدارک، بخوبی علیه مریم رجوی در دادگاه های خارج کشور استفاده کنند.

جنایت های ملکه ترور در ایران
جنایت های ملکه ترور در ایران

البته ارتباط مجاهدین و گروهک های تروریستی شرق کشور ریشه ده ها ساله دارد و مربوط به امروز نیست. در دهه 60 مجاهدین در پاکستان دارای پایگاه بودند و عملیات های تروریستی خود در داخل را از همانجا هدایت می کردند. در طی سه دهه گذشته، ارتباط زیادی بین گروهک ریگی و رجوی وجود داشت و تروریست ها از سوی مسعود و مریم حمایت مالی، تسلیحاتی و مشاوره ای می شدند. اگرچه در سال های گذشته فعالیت و ارتباط آنان برای مدتی دچار وقفه شده بود، ولی از سال گذشته که قوای مسلح ایران مرزهای غربی را گام به گام از حضور و وجود تروریست های “کومله، پژاک و دمکرات” پاکسازی و اقدامات آنان را بشدت محدود کردند، مریم تمرکز خود را به سمت مرزهای شرقی کشاند و با همکاری تروریست متواری “عبدالغفار نقشبندی”، مجدداً جریان های تروریستی شرق کشور را فعال کردند. در این مدت هموطنان بلوچ ما شاهد شدت گرفتن جنایت ها و آشوبگری آنها بودند. با این وجود، باز هم مریم در برابر دولتمردان اروپایی علیه تروریسم سخنرانی می کند تا جرم و جنایت خود را بپوشاند.

از دیگر نمایش های مریم رجوی در این ماه، گریه و زاری علیه نظام پیرامون جنایت و اعدام بود. این فریبکاری درحالی انجام گرفت که مریم طی 30 سال گذشته از هیچ جنایتی علیه مردم ایران و حتی علیه نیروهای معترض خودش فروگذار نکرده است: از هزاران اقدام تروریستی تا سرکوب قرون وسطایی معترضین در زندان های اشرف و سایر مقرهای فرقه در خاک عراق و آلبانی… زوج رجوی سال هاست ادعا می کنند عملیات مسلحانه آنها بخاطر سرکوب های حکومت بوده است اما همگان می دانند که اولین اقدامات تروریستی گسترده را جریان های ضدحکومتی و در رأس آنها سازمان مجاهدین کلید زدند. یعنی قبل از اینکه جمهوری اسلامی حتی یکنفر از مجاهدین را دادگاهی و اعدام کند، این مسعود رجوی بود که فرمان ورود به فاز “نظامی-تروریستی” را صادر کرد و پس از آن بود که هزاران ترور و بمبگذاری در سراسر ایران آغاز شد و گسترده ترین کشتار در ایران را پس از جنگ جهانی دوم رقم زد: 6 تیر 1360 ترور آیت الله خامنه ای، 7 تیر بمبگذاری مقر حزب جمهوری اسلامی و شهید کردن آیت الله بهشتی و دهها نفر دیگر، 10 تیر ترور محمد کچویی رئیس زندان اوین، 8 شهریور بمبگذاری دفتر نخست وزیری و شهید کردن رجایی و باهنر… و اینها بخشی از اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین بدستور مسعود رجوی قبل از شروع اعدام ها در ایران است.

جنایت های ملکه ترور در ایران
جنایت های ملکه ترور در ایران

همانگونه که اشاره کردم، تا پیش از ورود مجاهدین به مرحله انجام اقدامات تروریستی، هیچکدام از مجاهدین در دادگاه به اعدام محکوم نشده بودند و هرچند طی دو سال حدود 50 تن از میلیشیای مجاهدین در درگیری های خیابانی جان باختند، اما حکم اعدام تا مدتی پس از تظاهرات خونین 30 خرداد 1360 صادر نشده بود. بدین ترتیب، اولین حرکت تروریستی و جنایتکارانه را شخص مسعود رجوی رقم زد که هرکدام در نمونه خود بی نظیر بود. البته پس از 5 مهر 1360 (که بزرگترین تظاهرات مسلحانه مجاهدین برگزار شد و طی آن بیش از 1200 میلیشیا کشته شدند)، باز هم سلسله عملیات تروریستی بدستور مسعود رجوی گسترش یافت و طی آن نیز هزاران ایرانی بدون هیچ جرم اثبات شده ای ترور شدند که برخی از آنها در مساجد و اطراف آن صورت گرفت که می توان به ترور آیت الله اسدالله مدنی، ترور آیت الله دستغیب، ترور آیت الله صدوقی، ترور آیت الله اشرفی اصفهانی و نمونه های دیگر اشاره نمود.

حال باید از دولتمردان غربی پرسید که با چنین پرونده سیاهی از جنایت، ترور و سرکوب درون تشکیلاتی، چگونه می توان از دمکراسی و حقوق بشر دم زد و از اعدام قاتلین و تروریست ها در ایران شکوه کرد؟ مگر مسعود رجوی ترور هزاران جوان ایرانی دگراندیش را “اعدام انقلابی” نمی نامید، پس چرا مریم رجوی شعار “نه به اعدام” سر می دهد؟ وی در پرونده خودش صدها ترور به اسم “اعدام انقلابی” ثبت کرده است و همچنان به جوانان ایرانی درس پاسدارکشی و برادرکشی می دهد و قمه کش ها را انقلابی و آزادیخواه می نامد؟

کشورهای مدعی حقوق بشر چگونه این تناقض را با خود حمل می کنند که شاکی “حمید نوری” یعنی مریم رجوی یک سرتروریست کهنه کار، و طراح هزاران “اعدام خیابانی” باشد؟

حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا