اینجانب علی محمد رحیمی آلاشتی از استان تهران به مدت 34 سال در سازمان مجاهدین خلق بودم. من سرباز وظیفه در جبهه های جنگ ایران و عراق بودم و در سال 1365 در منطقه زبیداد توسط نیروهای عراقی اسیر شدم و سپس به اردوگاه اسرا در عراق منتقل گردیدم و مدت 4 سال را در کمپ اسرا سپری نمودم.
یکسال بعد از اعلام آتش بس و پایان جنگ، در حالی که همچنان بلاتکلیف و در شرایط اسفباری در اردوگاه اسرا بودیم، مسئولین مجاهدین خلق به کمپ اسرا مراجعه کرده و با ما صحبت کردند و از ما خواستند تا به نزد آنان برویم که ظاهرا طبق وعده آنان شرایط به مراتب بهتری وجود داشت. آنان همچنین تأکید کردند که اگر استقرار در اردوگاه مجاهدین خلق برای ما مناسب نبود آنها ما را به کشورهای خارجی اعزام خواهند کرد.
باید اذعان نمایم که در طی مدت 34 سالی که در تشکیلات مجاهدین خلق بودم چیزی جز نیرنگ و فریب و دروغ نشنیده و ندیدم. ما به صورت روزانه تحت شدید ترین شکنجه های روحی در نشست های مغزشویی موسوم به عملیات جاری و غسل قرار داشتیم.
من انتظار داشتم که بعد از انتقال به کشور آلبانی رفرم هایی در تشکیلات ایجاد شود و محدودیت های شدید و غیرانسانی تشکیلاتی کمتر گردد، ولی متاسفانه بعد از رسیدن به کشور آلبانی این محدودیت ها بیشتر و بیشتر شد.
در مدتی که در سازمان بودم خیلی تمایل داشتم با خانواده ام تماس برقرار کنم ولی متاسفانه چنین اجازه ای بمن داده نمیشد. من همیشه بفکر خانواده و فامیل و به دنبال برقراری ارتباط با آنان بودم. سازمان مجاهدین خلق به ما القا می کرد که خانواده دشمن مبارزه و دشمن هر مجاهد خلق است و هر عضوی که بفکر خانواده می افتاد باید آنرا به عنوان یک گناه و خطای ذهن گزارش کرده و به مسئولین حساب پس میداد.
سازمان به خانواده هایی که جلو درب اشرف در عراق می آمدند مارک مزدور وزارت اطلاعات می زد. حتی از ما میخواستند که با دشنام و تهمت به سراغ آنان برویم و با سنگ و آهن پاره به آنان حمله کنیم. این در حالی بود که آنها قبلا میگفتند که مهر خانواده در دل هر مجاهد خلق است.
روزانه این اراجیف را به خورد ما میدادند. از اینکه روزها برایم تکراری و خسته کننده بود و هیچ چشم اندازی پیش رو وجود نداشت و امکان ارتباط با خانواده هم نبود تصمیم گرفتم از تشکیلات جدا شوم و درخواست خودم را نوشتم و به مسئولین تحویل دادم. آنها به من گفتند باید یک سال منتظر بمانم تا بعدا تصمیم گیری شود.
پس از گذشت بیش از یک سال بالاخره توانستم از تشکیلات جهنمی مجاهدین خلق جدا شوم و خودم را مجددا بازیابم و آزادی ام را بدست آورم.
اکنون تصمیم گرفتم اعلام جدایی خودم از سازمان مجاهدین خلق و پیوستن به انجمن نجات آلبانی را اعلام کنم و از امروز هیچ رابطه ای با سازمان مجاهدین خلق نخواهم داشت و در خدمت انجمن نجات و خانواده های چشم انتظار برای رسیدن به اهداف انسانی شان خواهم بود.
علی محمد رحیمی آلاشتی
*بیوگرافی کوتاه علی محمد رحیمی آلاشتی *
اسم: علی محمد
شهرت: رحیمی آلاشتی
محل تولد: تهران
تاریخ تولد: 1345
تحصیلات: دوم راهنمایی
آخرین رده تشکیلاتی: M جدید
مدت عضویت در سازمان: 32 سال
در سال 1400 کتبا درخواست دادم که میخواهم با خانواده ام ارتباط بگیرم. ابتدا مخالفت کردند بعد از اصرار بسیار از جانب من گفتند که یک سال باید منتظر بمانم، اما طی این یک سال دست از سرم بر نداشتند و همیشه برای نشست و برخورد صدایم می کردند و سعی می نمودند تا مرا منصرف کنند.
دلیل اصلی جدایی من این بود که اولا به این نتیجه رسیده بودم که سازمان مجاهدین خلق جز دروغ و نیرنگ وعده های پوچ چیز دیگری در چنته ندارد و ثانیا به دنبال وصل به خانواده و ارتباط با آنها بودم که چنین اجازه ای به من و به هیچ کس دیگر در سازمان داده نمی شد.
من از میزان دروغ هایی که از رهبری و مسئولین سازمان میشنیدم جدا خسته شده بودم و ممانعت از برقراری هرگونه ارتباط با خانواده را یک نقض فاحش اولیه ترین حقوق انسانی می دانستم.
من بمدت بیش از یک سال تحت مراقبت و کنترل شدید بودم و حالت قرنطینه داشتم. این مدت فشار مضاعفی را تحمل نمودم.
بالاخره توانستم از اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در آلبانی خارج شوم و پا به دنیای آزاد بگذارم و رهایی ام را بازیابم و سپس اعلام جدایی کنم و به انجمن نجات در آلبانی بپیوندم.
اکنون مایلم در انجمن نجات آلبانی در جهت خواست انسانی و حقوق بشری خانواده های چشم انتظار برای ارتباط با عزیزانشان در اردوگاه مجاهدین خلق تلاش نمایم.
علی محمد رحیمی آلاشتی