حاج محمد مقدم از جمله قربانیان ترورهای کور مجاهدین خلق در دهه 60 است. او که مغازه آجیل فروشی داشته به دست عوامل مجاهدین خلق ترور می شود. در پنجمین جلسه دادگاه محاکمه سران سازمان مجاهدین خلق، دختر ایشان با حضور در جلسه دادگاه، ماجرای ترور پدر را تعریف می کند. او مشاهدات خود را به عنوان دختری 3 ساله نقل می کند.
دختر قربانی ترور مجاهدین خلق، گوشه هایی از زندگی پر از دلهره و اضطراب خود و خانواده اش را بعد از ترور پدر روایت می کند: ترور پدرم تمام ماجرا نبود. ما با ترس و اضطراب و دلهره بزرگ شدیم. ما مردیم تا بزرگ شدیم. هر روز تلفن خانه زنگ می زد و مادر تهدید به مرگ می شد….
ایشان از نامه های تهدیدی می گوید که وقت و بی وقت برای خانواده آنها ارسال می شده است. از روزهایی می گوید که تمام راه مدرسه را با دلهره طی می کرده است.