من خاطرات خوبی از این زن ندارم و قبلا اشاره ای به شیوه برخورد آن در فرقه رجوی کرده بودم. او تشنه به خون خانواده هاست. سال 1382 در پادگان اشرف خانواده من به ملاقاتم آمدند. در مقر به من اطلاع دادند که خانواده ام آمده اند و الان در محوطه روابط هستند. و گفتند قبل از اینکه به روابط بروی خواهر فرشته یگانه با تو کار دارد. مرا سوار خودرو کردند و بردند محل کار فرشته یگانه. او دم و دستگاهی برای خودش داشت. منشی و یک نوکر داشت که به او دستور می داد. منشی او مرا به اتاق فرشته یگانه راهنمایی کرد. وارد اتاق شدم. اتاق مجللی داشت. از تلویزیون گرفته تا کامپیوتر و لپ تاپ و میز و صندلی شیک. بعد از سلام من، گفت: بنشین. در ادامه گفت چند سال در سازمان هستی؟ به او گفتم … در ادامه گفت می دانی چه کسانی به ملاقات تو آمدند؟ من هم در جواب گفتم هنوز آنها را ندیدم. گفت این ها همه مزدورند و دشمنان ما و خواهر و برادر هستند. چرا می خواهی با آنها ملاقات کنی؟ هر فردی با این مزدوران ملاقات کند به برادر و خواهر دهن کجی کرده! بیا شماره روابط را برایت می گیرم بگو من با مزدوران کاری ندارم. اگر با این مزدوران که خودشان را خانواده تو معرفی کردند ملاقات کنی سابقه سازمانی خودت را لجن مال می کنی. من در دلم گفتم چند سال است در پادگان اشرف لجن مال شدم .
او در ادامه گفت می خواهی چکار کنی؟ من هم گفتم من کاری با آنها ندارم می خواهم بروم ببینم چه کسانی به ملاقات من آمده اند. خیلی به او برخورد و گفت: تو هیچی از انقلاب خواهر مریم نگرفتی، بلند شو برو. حرفهایی که می بایست به تو می زدم را زدم. برو من دیگر با تو کاری ندارم. وقتی داشتم اتاق کارش را ترک می کردم گفت اگر در بین راه از ملاقات با مزدوران پشیمان شدی ناهار بیا اینجا. من هم رفتم ملاقاتم را انجام دادم. خانواده ام گفت ما نزدیک به سه ساعت منتظر تو بودیم. سران پست رجوی طوری وقت را تنظیم کرده بودند که بیش از نیم ساعت نتوانستم با خانواده ام حرف بزنم. وقت کشی کرده بودند که زمان بیشتری در کنار خانواده خودم نباشم. ملاقات با خانواده ام باعث شد نخ عاطفه خانوادگی وصل شود و خودم را از فرقه منحوس رجوی نجات دهم و یک تو دهنی به رجوی و مریم قجر بزنم .
ناگفته نماند فرشته یگانه یکی از شکنجه گران در سال 73 بود. زنهایی که مسئله دار بودند را به زندان منتقل می کردند و توسط فرشته یگانه شکنجه و یا سر به نیست می شدند .
فواد بصری