جنگ در شهریور سال 1359 شروع شد. در همان روزهای اول تعدادی نظامی و غیر نظامی در مرزها اسیر ارتش عراق شدند و این روند اسیرگیری تا چند روز پس از قبول قطعنامه 598 در سال 1367 ادامه داشت.
شرایط اسارت هر چند سخت و طاقت فرسا اما اسرا تا یک سال بعد از آتش بس و تبادل اسرا آن شرایط را تحمل کردند . خوب روشن است که از این اسرا تعدادی زن و بچه داشتند. عده ای سرپرستی و مسئولیت پدر و مادر پیر را به عهده داشتند و نان آور یتیم و برادر و خواهر صغیر بودند که آنهمه شرایط سخت و گرفتاری و ناملایمات اسارت را به امید این تحمل کرده که روزی آزاد شوند وبه آغوش وطن و خانواده خود برگردند.
اما افسوس که اینگونه نشد. فرقه ای به نام مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود و مریم رجوی طی یک سناریو با صدام حسین دیکتاتور وقت عراق این آرزوهای اسرا را به یاس تبدیل کردند و در یک معامله بیش از دوهزار نفر اسیر را با یک ترفند ثبت نام برای آزادی از طریق فرقه رجوی گول زدند و به ارتش ترور و خصوصی صدام ( ارتش آزادیبخش ) ضمیمه کردند و برای همیشه آن آرزوها را از اسرا سلب کردند.
رجوی در همان روز اول فریب اسرا وقتی آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و از طریق پادوهای خود؛ ابریشمچی و حیاتی به اسرا گفت: اگر تمایل به ماندن نزد مجاهدین ندارید می توانید برگردید اما صلیب سرخ اسامی شما را به ایران داده و گفته شماها با اختیار خود به مجاهدین پیوسته اید لذا به محض ورود به ایران اعدام در انتظار شماهاست .
اینگونه بود که رجوی با این ترفند غیر انسانی راه را برای انتخاب اسرا بست و با ایجاد رعب و وحشت آنها را در فرقه خود اسیر کرد .
رجوی می گفت: اسرا خود انتخاب کرده اند و مبارزه و ماندن در مقاومت را برگزیده اند. اما چگونه؟ رجوی همزمان سه شمشیر را پشت گردن اسرا گذاشت و سپس آنها را در معرض انتخاب قرار داد .
اول گفت اگر برگردید اعدام هستید این شمشیر اول . دوم اینگونه گفت اگر مقاومت را ترک کنید لعنت شده اید و ما در روز موعود سراغ شما خواهیم آمد و سوم اینکه رجوی گفت ما شما را به زندان های صدام برمی گردانیم و آنها در روز تبادل اسرا شما را در زندان های مخفی نگه می دارند و تبادلی در کار نیست . چون شما به ما خیانت کرده اید اینهم شمشیر سوم.
با این اوصاف هر اسیری یک راه برایش باقی مانده بود وآن اینکه امضای ماندن با مجاهدین را بدهد و منتظر لحظه ای بماند که فرصتی دست دهد و فرار کند که طی آن سال های حضور در عراق صدها نفر همین کار را کردند .
این ظلم مضاعفی بود که رجوی به اسرا کرد این که صدها نفر از این انسان هایی که درد اسارت را کشیده بودند را در عملیات های بی هدف به کشتن داد و یا سربه نیست کرد و باقی مانده آنها را هنوز بعد از چهل و اندی سال در اسارت دارد .
رجوی و صدام با ترفندهای مشترک صلیب سرخ را فریب دادند و حق زندگی و انتخاب آزاد را از این طیف انسان های بی گناه سلب کردند و اکنون هم تعدادی از اسرا در گروگان رجوی هستند .
تقاضای عاجل ما اسرایی که موفق به فرار شده ایم از کمیته بین المللی صلیب سرخ آزادی آن اسرا طبق قوانین بین المللی صلیب سرخ است .
سلام-من دردفاع مقدس یک هفته گردان مامحاصره شده بودوتااخرین فشنگ واخرین رمق جنگیدیم.وبه علت نبودآب وغذا داشتیم بیهوش می شدیم.تصمیم براسارت شدو3روزو4شب هم اسیربودیم که لطف خداوندنصیب ماشدوفرارکردیم.درمدت محاصره واسارت من15کیلووزن کم کرده بوذم با45 کیلووزن شدم30کیلووچون نوجوان14ساله بودم هنوزاثراتش مانده است.حالاافراداین فرقه30سال است که اسیرندچه برجسم وروح این افرادرفته خداعالم است