روز جمعه 22 دی ماه 1402، علیرضا خزایی برادر محمد رضا خزایی اسیر فرقه رجوی با حضور در دفتر انجمن نجات مازندران با اعضای این انجمن دیدار و گفتگو کرد.
برادر محمد رضا خزایی که به منظور کسب اطلاع از وضعیت فرقه و اعضای درون کمپ اشرف 3 به دفتر انجمن مراجعه کرده بود، گفت: مادرم مریض است و در بیمارستان بستری است. من از اینجا می خواهم به برادرم این پیام را برسانم که مادرمان مریض است و در بستر بیماری است.
من از این در تعجبم که برادرم حتی در موقع بیماری مادرش تماس نمی گیرد. تمام درد مادرم از عدم حضور محمد رضا در کنار او می باشد و ما انتظار داریم که حداقل برای سلامتی مادرش هم شده با او تماس بگیرد. چون هر لحظه به یاد محمدرضاست و از او حرف می زند.
آقای خزایی دل پری از رجوی و عواملش داشت و در ادامه صحبت هایش گفت: این چه سازمانی است که حتی به اعضای خود اجازه یک تماس تلفنی با خانواده را نمی دهد؟! مگر چه مشکلی بوجود می آید که یک مادر با فرزندش حرف بزند؟ اگر اتفاقی برای مادرم بیفتد مسئولیت آن بر گردن رجوی جنایت کار است که این بلا را بر سر ما خانواده ها آورده است. و خطاب به برادرم می گویم که آخر تا کی باید در بند این سازمان مخوف و جهنمی بمانی؟ آیا دلت برای مادرت تنگ نشده؟ حداقل به خاطر بیماری مادرمان با او تماس بگیر چون خیلی دلتنگ تو می باشد.
در این دیدار اعضای انجمن نجات در گفتگو با آقای خزایی گفتند: رجوی خانواده ها را کانون فساد می نامد و آنان را مورد توهین و ناسزا قرار می دهد پس جز این نمی توان انتظار داشت.
آقای خزایی که چندین بار برای دیدار با برادرش به اشرف رفته بود، گفت: من خودم در اطراف اشرف شاهد این توهین ها بودم و برایم جای تعجب داشت سازمانی که دم از آزادی مردم ایران می زند این گونه با خانواده های اعضایش برخورد می کند. مگر مادر و پدر پیر جز دیدار با فرزندانشان چه خواسته ای دارند؟
ایشان گفت: هر چقدر زمان ببرد دست از تلاش برای رهایی برادرم محمد رضا نخواهم کشید و رجوی باید بداند ما به خاطر اقدامات توهین آمیز آنان هرگز برادرم را در چنگال آنان رها نخواهیم کرد و این قول را به مادرم دادم که تمام تلاشم را برای رهایی برادرم داشته باشم تا روزی شاهد آزادی او باشم.
آقای خزایی گفت: امیدوارم محمد رضا این پیام من را دریافت کند و قدری اندیشه کند و ببیند طی این سالها چه چیزی بدست آورده است؟! باز هم به او می گویم که باور کن ما در ایران هیچ مشکلی نداریم و اگر حرفی از بابت خانواده ، به تو می گویند دروغ است و برای نگهداشتن تو در تشکیلات شان می باشد .
در آخر آقای خزایی ضمن تشکر از اعضای انجمن نجات، ابراز امیدواری کرد که شاید برادرش از وضعیت مادر اطلاع پیدا کند و تماسی با او بگیرد.
علیرضا خزایی – برادر محمد رضا خزایی