سایت های کذاب مجاهدین این بار روی صحنه رفتن فیلمی که ثابت می کند مجاهدین بی عاطفه هستند را نوعی نمایش کذائی خواندند که دستپخت وزارت اطلاعات است!
جریان از این قرار است که فیملی مستند چهارشنبه شب 11 بهمن، در سالن نمایش شهر یوتبوری سوئد که دومین شهر مهم سوئد است، روی آنتن رفت و موضوع فیلم نیز از مستندات جنایت آمیز مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق است ، سالها پیش به دستور مسعود رجوی و برای از بین بردن آخرین ذرات عاطفی در مادر و پدرها، بیش از 500 کودک را از والدین شان درعراق جدا کردند و این بچه ها گاه به خانواده های اروپایی فروخته شدند تا مسعود رجوی از شر کانون خانواده خلاص شود! بهانه هم این بود که این بچه ها جانشان زیر بمب باران های جنگ کویت در خطر است و باید به محل امنی منتقل شوند، که اگر این ادعا درست می بود، باید بعد از اتمام شرایط جنگی ، به همان مکان های قبلی بازگردانده می شدند، که اینطور نشد.
جریان از این قرار بود که :
با تصمیم سران سازمان، در سال ۱۹۹۱ حدود پانصد کودک و نوجوان که فرزندان اعضای مجاهدین خلق بودند، از والدین خود جدا شدند و به اروپا فرستاده شدند. بسیاری از آنها آواره کوچه پس کوچه های کشورهای اروپایی شدند، برخی از آنها به مراکز نگهداری از کودکان سپرده شدند و تعدادی نیز به خانواده های اروپایی فروخته شدند البته در این میان کودکانی هم بودند که به دلیل خلا شخصیتی و آسیب هایی که دیده بودند به سمت اعتیاد کشیده شده و برخی نیز خودکشی کردند.
فرزندانی که در کمپ اشرف نگهداری می شدند فقط سالی دوبار، یک بار در عید نوروز و یک بار در عید فطر می توانستند به ملاقات والدین خود بروند. البته والدینی که بر اثر شستشوی مغزی که از سوی سازمان داشتند در این دیدارها خیلی بی احساس و رسمی فرزندان خود را به آغوش می کشیدند. در سال 1376 تعداد محدودی از این کودکان با بهانه های ملاقات با پدر و مادر به عراق کشانده شدند و امروز تعداد اندکی از آنان هنوز در اسارت فکری و جسمی رجوی ها هستند و در اشرف 3 در آلبانی ، در اسارت فرقه ای بسر می برند. ما به این کودکان برگشت داده شده به عراق ، که تعداد زیادی از آنان تا کنون جداشدند و یا فرار کردند، کودک سربازان سابق مجاهدین خلق می گوئیم.
این کودکان ، امروز که بزرگتر و عاقل تر شدند ، حقایقی بسیار تلخ از گذشته سیاه خود تعریف می کنند که قلب هر انسان آگاهی را به درد می آورد.( که در ابتدا از شرح برخی از این وقایع بسیار تلخ و ناگوار پوزش می طلبم)
یکی از این کودک سربازها… (از ذکر نام وی خودداری می گردد) از سختی های آن زمان می گوید:
زمانی که در کمپ اشرف بودیم بارها برادران مجاهد شبانه به کنار من آمده و به من تجاوز می کردند البته من هر بار مقاومت می کردم ولی چون تعدادشان زیاد بود و من نیز کودک بودم کاری از دستم بر نمی آمد. وی در ادامه می گوید: اینها سازمان مجاهدین خلق نیستند بلکه یک فرقه خودپرست هستند که تمام ایدئولوژی سیاسی شان بر اساس خودپرستی است که همه باید تلاش کنند تا به نقطه مسعود رجوی برسند. زمانی که جنگ شد(حمله ی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق و سرنگون شدن صدام حسین) مریم رجوی دختر خود را برداشت و فرار کرد و ما آنجا متوجه شدیم که چه آدم های ترسویی هستند. آنها می خواستند ما کشته شویم تا آنها در فرانسه ادعای حکومت داشته باشند.
کودک دیگری به اسم امیر یغمایی که در حال حاضر ۳۸ سال سن دارد نیز از خاطرات تلخ و جنایت هایی که علیه کودکان شده بود صحبت می کند و می گوید که: من به یاد دارم کودکانی را که از ترس تجاوز برادرهای مجاهد، سرنیزه زیر بالشت خود می گذاشتند تا وقتی احساس خطر می کنند بتوانند از خود دفاع کنند. همان برادرهایی که به اصلاح رزمنده مجاهد به حساب می آمدند و می خواستند با انقلاب ایدئولوژیک راه خود را ادامه دهند چگونه به سراغ بچه ها می آمدند و مورد آزاد و اذیت قرار می دادند؟
یکی از کودکان که در حال حاضر ۳۹ سال سن دارد از خاطرات غم انگیز خود طی دورانی که مجبور به عضویت یا به تعبیری اسارت در سازمان مجاهدین خلق بود می گوید. او از فضای مسموم سازمان صحبت کرده و میگوید زمانی که پدر و مادرمان به عضویت گروه در آمدند من کودک بودم و ۸ سالم بود که به اشرف برده شدیم، هم من و هم سایر کودکان، بارها از سوی برادران مجاهد مورد تجاوز جنسی قرار گرفتیم. در کمپ هایی که ما را نگه می داشتند دوستانی داشتیم که از ترس تجاوز برادرها شبها با چاقویی که زیر سر می گذاشتند به خواب می رفتند.
این حکایت ها تمامی ندارد و مستنداتی است که درهر دادگاهی قابل بیان می باشد. اما نمایش این فیلم در سوئد ، تازه تمام ماجرا نیست.
اکنون که نمایش این فیلم در یوتبوری سوئد، گوشه بسیار کوچکی از جنایات رجوی ها را افشاء می کند، از شورای کذائی مجاهدین تا مزدورانی نظیر آلخو ویدال کوادراس که سر در آخور مجاهدین دارند، به دست و پا افتادند که مانع آگاهی افکار عمومی گردند. اما مگر می توان از نشر حقیقت ممانعت کرد؟
ادعای رجوی ها این است که :
” وزارت اطلاعات به موازات تبلیغات گسترده برای نمایش فیلم سرهنگ ثریا در داخل ایران ، مزدورانش را برای یک فقره فیلمسازی ابلهانه در باره کودکان اشرف بسیج کرده است تا در اذهان غربی بی عاطفه بودن مجاهدین را نسبت به بچههایشان ثابت کند…”
تازه اگر این فیلم بنا به ادعای مجاهدین “ابلهانه” است، بهتر بود جوابی ندهند و خاموش بمانند، پس چرا شورایتان اطلاعیه داد و آلخو ویدال ماموریت یافت اعتراض کند و از ریز و درشت مزدوران رجوی به صحنه آمدند و نیز اعلام کردند که :
” این بار اما صدها تن از هموطنان ما در مرکز شهر یوتبوری در یک تظاهرات اعتراضی که بیش از ۳ ساعت جریان داشت، نمایش وزارتی و بازیگران را برملا و مفتضح کردند…”
ادامه دارد . . .
محمدرضا مبین