آقای ابریشمچی! فکر نکردید، که این بچه ها بزرگ می‌شوند و برای حق‌شان می‌جنگند

در پی اکران مستند کودکان کمپ اشرف در جشنواره یوتوبری سوئد و واکنش خشم آلود تشکیلات مجاهدین خلق به روایت مستند و معتبری از نقض حقوق کودکان در ساختار فرقه رجوی ، چند تن از کودکان پیشین مجاهدین خلق و جوانان شجاع امروز، مطالبی منتشر کردند. زینب حسین نژاد فرزند قربان علی حسین نژاد یکی از این افراد است. او از کودک سربازان سابق جدا شده از مجاهدین خلق است که پس از خروج از تشکیلات نام ژینا را برای خود برگزید.

وی در مطلب مفصلی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد ابعاد تازه‌ای از نیت واقعی مسعود رجوی از جدا کردن کودکان از والدینشان مطرح کرد. در این مطلب به واکنش ژینا حسین نژاد به ماجرای اکران فیلم و برچسب زنی‌های عوامل مجاهدین خلق به دست اندرکاران فیلم پرداخته می‌‎شود. ژینا حسین‌نژاد که کودکی و جوانی خود را در کمپ‌های مجاهدین خلق گذراند همواره از انتقاد به ساختار فرقه رجوی دست نکشیده است. او این بار هم در واکنش به پخش مستند سارا معین لب به سخن می‌گشاید و می‌نویسد:

” تولید کنندگان فیلم را نمی شناسم، اما دوستانم در سوئد را که در این فیلم سرنوشت شان نشان داده می شود و از آن سخن می گویند را می شناسم، با آنها بزرگ شده ام، به چشم وقایع را دیده ام و به راست گویی و حقیقت زندگی مشابه آنها با خودم گواهی میدهم.”

ژینا در مطلب اخیر خود نکات مهمی را درباره تعمد سران مجاهدین خلق در جدا کردن کودکان کمپ اشرف از والدینشان در سال 1369 بیان می‌کند. او ادعای مجاهدین مبنی بر حفظ جان کودکان از جنگ عراق و کویت را رد می‌کند. وی با استدلال زیر به مطلب ادامه می‌دهد:

“اولا که جنگ کویت (جنگ اول آمریکا و عراق در سال 1990) بر خلاف جنگ دوم، یک جنگ کوچک تر و گذرا بود که اساسا پایگاه های مجاهدین را در بر نگرفت و هیچ یک از مجاهدین در این بمباران ها نه مورد هدف قرار گرفتند و نه کشته شدند. لذا فاجعه جدایی 900 کودک از مادر و پدرشان که از نوزاد شیرخواره بودند تا نوجوان، بسیار بسیار پرضررتر بود تا جنگ کویت. حتی اگر موضوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و طلاق ها هم همزمان نبود، باز هم می توانستیم و باید این را با نقدی جدی بر عدم دقت و عدم بررسی درست و چشم انداز، ازش صحبت می کردیم. اما اصل موضوع چیز دیگریست، حتی اگر بگوییم ده الی بیست درصد موضوع نجات جان کودکان بوده است، هشتاد الی نود درصد قضیه انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین بود، یعنی طلاق های درونی که از همان سال آغاز شده است.”

ژینا حسین نژاد شخص مسعود رجوی را به مثابه رهبر بلامنازع تشکیلات عامل اصلی جداسازی کودکان از والدین میداند:

“در این انقلاب زنان و مردان، مادران و پدران، باید تمام هستی و خانواده شان را به پای “رهبری” فدا می کردند تا بتوانند تمام وقت و تمام عیار و گوش به فرمان رهبری برای سرنگونی رژیم حرکت کنند. لازمه این امر در ایدئولوژی مجاهدین این بود که زنان و مردان می بایست “رهبر” را به جای هر عشق دیگری در قلب شان می‌گذاشتند و عشق به هر کس دیگر جز او خیانت محسوب می شد و سال به سال به تابو بودن و گناه بودن آن افزوده شد.”

او اوج فساد و تفکرات فرقه ای و ارتجاعی ای که مسعود رجوی میخواست بر پیروان خود دیکته کند را در جملاتی که از قول مهدی ابریشمچی مینویسد متبلور میداند:

“در باب اینکه چگونه این انقلاب که ابتدا بنظر “فدا” می‌آمد اما منجر به بت شدن و فاسد شدن رهبران، سکت شدن و ارتجاعی‌تر شدن سازمان شد، گفته شده و هنوز سخن‌های بسیار، رواشناسی تاریخی، کتاب و فیلم‌های بسیار باید تا فهم عمیق شود. اما اینجا چون موضوع کودکان است، می‌خواهم فقط به یک جمله از آقای مهدی ابریشمچی که درشروع نشست های طلاق گفته است اشاره کنم. در این جلسات که زنان و مردان می بایست تمام لحظات انسانی درونی شان نسبت به خانواده را اعتراف کرده و با آن می‌جنگیدند، وقتی صحبت و اعتراف‌های مادران نسبت به نگرانی از جدایی و سرنوشت کودکان شان می شود، آقای ابریشمچی به پشت میکروفون آمده و می‌گوید: ” ما وقتی همه چیزمان را در این راه به رهبری داده‌ایم و فدا کردیم دیگر به ما مربوط نیست که کودکان مان چه می‌شوند، می‌خواهد هر بلایی که سرشان بیاید، خیابانی، فاحشه، معتاد و …… هم شوند، دیگری ربطی به ما ندارد …. و باید در این راه چشم پوشید و به عقب نگاه نکرد … “.

ژینا خطاب به ابریشمچی مینویسد:

“آقای ابریشمچی! اون روزها فکر این رو نکردید، که این بچه ها بزرگ می شوند و برای حق شان می جنگند؟”

ژینا حسین نژاد که همواره تلاش میکند فاصله خود با حکومت ایران را حفظ کند، در ادامه به عنوان یکی از شاهدان عینی آنچه بر کودکان مجاهدین رفته است سعی میکند با نگاهی منصافه بنویسد:

“من خودم یکی از آن بچه های فراری از سرپرست هوادار مجاهدین هستم، که ناچار شدم به پایگاه مجاهدین پناه ببرم، سوگند به وجدانم که می دانم بسیاری از بچه ها وضعیت بدتری از من و حتی از این فیلم داشتند، یکی از بچه ها را تا حد کبودی هر روز می‌زدند، اما بسیاری از آنان هنوز لب به سخن نگشودند.”

مطلب ژینا در حساب های کاربری فیس بوک و اینستاگرامش در میان کاربران به ویژه دیگر اعضای سابق مجاهدین خلق، بازخوردهای بسیار مثبتی داشت. در این میان سه نظر خاص به طور ویزه جلب توجه میکند.

نخست کامنت محمدرضا ترابی از کودک سربازان سابق مجاهدین خلق است که خود پیش از این با انتشار ویدئویی حمایت خود را از مستند کودکان کمپ اشرف نشان داد:

خواهر عزیرم ژینا،

به عنوان یکی دیگر از همان کودکان، بهت افتخار میکنم. شجاعتت در ایستادن بر سر حق و حقیقت و بیان صادقانه و در عین حال استدلال های مستحکمت از وقایع آن روزگار جای تحسین دارد. مطمئن هستم که دیگران هم تحت تاثیر جسارت بی همتایت کم کم لب به سخن خواهند گشود و تمام ماجرا و پشت صحنه ها افشا خواهد شد.

خوشحالم که در کنارت در سمت درست تاریخ ایستادم. و میبینم آن روز را که این جنایتها را در دادگاه های بین‌المللی افشا خواهیم کرد و این جنایتکاران را به دست عدالت خواهیم سپرد.

پیروز و سربلند باشی

کامنت دیگر متعلق به منوچهر معبودی است که از اعضای پیشین فرقه رجوی است و در یک پاراگراف به عنوان شاهد عینی مناسبات مجاهدین خلق از کینه و نفرت سران مجاهدین خلق نسبت به کودکان کمپ اشرف مینویسد:

من هر بار که مطالب جدید مینویسی به عمق فاجعه بیشتر پی میبرم ، اما موضوعی که برایم روشن تر میشود نفرت و کینه رجوی از این بچه‌ها بود و هست، یادم هست در یک نشست با مهوش سپهری ( نسرین کماندو) داشتیم که در مورد بچه‌ها ی مجاهدین خیلی با خشم و کینه صحبت می‌کرد و می‌گفت اینها سرشان به تن‌شان نمی ارزد و فقط ضرر هستن … که برایم بسیار عجیب بود این همه نفرت و کینه.

و در نهایت خانمی با نام کاربری سارا اسونسون در چند جمله از رنج خویش به عنوان مادری که مسعود رجوی از فرزندان خردسالش جدایش کرد و از تخم نفرتی که رجوی آن زمان در دلش کاشت، می‌نویسد و وعده افشاگری بیشتر می‌دهد:

اینقدر خوب و واقعی نوشتی که تنها حقیقت آشکار و تلخی است. من به عنوان یک مادر شهادت میدهم که مجاهدین با آن شیوه شستشوی مغزی بچه های ما را از ما گرفتند . بچه های من ۵ ساله و ۷ ساله بیشتر نبودند که در شوک و ناباوری از من جدا شدند. همانجا بود که از خودم، از رهبری و از تمام سازمان آن موقع متنفر شدم. بزودی داستان حقیقت ام را منتشر خواهم کرد. شما ها جوانان سمبل شجاعت و الهام من هستید و این شجاعت شما ما را انرژی می بخشد. با اجازه شر میکنم تا مخاطبین بیشتری مجاهدین را بشناسند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا