رجوی همیشه در نشست های عمومی و لایه ای، پادگان اشرف را کشتی نجات مردم ایران می نامید! در نشست ها می گفت که فقط همین کشتی است که می تواند به مردم ایران کمک کند.
این کشتی در دوران پدر خوانده رجوی (صدام) دورانی داشت. مثل کشتی های دُزدان دریایی برای خودش می تازید و رجوی بلحاظ سیاسی و نظامی ژست می گرفت و در مقابل خدمه های کشتی بایستی مستمر کار می کردند و بابت کار کردن و عرق ریختن هیچ پولی دریافت نمی کردند! و برعکس بعد از کار طاقت فرسا بابت کارهای نکرده شان بایستی تازیانه هم می خوردند.
بعد از سرنگونی پدرخوانده، باد کشتی نجات رجوی خوابید و به تدریج در گل نشست و در حال حاضر در باتلاقی فرو رفته که نمی تواند خودش را نجات دهد. و خدمه ها یکی پس از دیگری در حال ترک کشتی به گل نشسته هستند. عجبا ! کشتی که قرار بود مردم را نجات دهد حالا ببینید به چه روزی افتاده که بایستی اول فکری به حال خودش کند و خودش را نجات دهد.
حال کاپیتان کشتی در کدام سوراخ خودش را مخفی کرده است؟ یادم می آید در یک نشستی گفت بزرگترین طوفان به کمر کشتی بخورد هیچ اتفاقی رُخ نمی دهد بلکه طوفان را دور می زند! تحلیلهای پوشالی آن دوران که فقط بدرد خود رجوی می خورد. در حال حاضر با یک باد ملایم کشتی تعادل خودش را از دست می دهد . عاقبت ظلم و شکنجه ، آواره کردن کودکان شیر خوار، متلاشی کردن کانون خانواده همین است .
تجربه ثابت کرده در هر مسیری سنگ بنا کج گذاشته شود انتهای آن انحراف است. بعد از سرنگونی صدام و تجمع خانواده ها در کنار پادگان اشرف در عراق، خانواده به مثابه یک طوفان عمل کرد و کشتی رجوی را تا پنج هزار کیلومتر پرتاب کرد و به عینه می بینیم کشتی کذایی نجات رجوی در آلبانی از درون در حال متلاشی شدن است و به مرور زمان در گل فرو می رود .
فواد بصری