۸۰۰ کودک در “اشرف” چه شدند؟

واکنش مریم سنجابی به بیانیه فرقه رجوی با عنوان 524 حامی جوان

در ادامه واکنش‌های هیستریک فرقه رجوی در ارتباط با افشاگری تعدادی از جوانانی که در کودکی در تشکیلات مجاهدین بودند، این فرقه اقدامی مضحک با واکنشی احمقانه داشت.

آنها به بازنشر بیانیه قدیمی با رونمایی از لیستی ۵۲۴ نفر به اصطلاح حامی جوان نمودند.

این فهرست در واقع عکس العملی در مقابل انتشار بیانیه ۱۷۲ تن از فعالین حقوق بشر است که از حق اعضای سابق مبنی بر آزادی بیان جهت آنچه بر آنان گذشته، دفاع کردند. همان حقی که اعضای فرقه ها تا ابد از آن محرومند و محکومند که در مقابل هر جنایتی که بر آنان رفت سکوت کنند.

در این رابطه چند نکته مهم وجود دارد:

اول اینکه آن بچه هایی که سازمان دهه ۶۰ دزدید و در تشکیلات برد، یعنی فهرست ۸۷۰ نفر، الان از آن ها زیر صد نفر در سازمان ماندند و تقریبا کمتر از ۷۰ نفر اسمشان در لیست کذایی قید شده است. همچنین کمتر از ۲۵۰ تن از ۸۷۰ کودک، دور دوم به کمپ “اشرف” برده شدند که در چند سال گذشته با تحمل کلی مشقت بیش از ۷۰ درصد آن ها دوباره جدا شدند و اسامی آن جداشدگان نیز قبلا طی مقاله ای در سایت فراق منتشر شده است.

نکته بعدی اسامی ۴۰۰ تن دیگری هست که ردیف کردند. آنها در اروپا عشق و حال! می‌کنند، اصلا پای آنها به کمپ اشرف نرسیده و خانواده هایشان هم آنجا نبودند. آنها چه می دانند از درد و رنجی که بر این کودکان مظلوم در کمپ ها در غربت و دوری از پدر و مادر رفت.

و اما مهم‌ترین نکته: کو آن ۸۰۰ نفر؟ کجا هستند؟ از سرنوشت دردناک آنها در آن روزهای تاریک چرا چیزی نمی‌گویید و مسئولیت قبول نمی‌کنید؟ بگذریم از اینکه اغلب ما در هنگام فریب و جذب به فرقه کودک سرباز و زیر سنین قانونی بودیم!

یادداشت از: مریم سنجابی

 

منبع

یک دیدگاه

  1. با تشکر از سرکار خانم سنجابی برای تحلیل بیانیه فرقه
    باید اضافه کرد
    آسیاب نوبت به نوبت
    گلها شکوفه می دهند به وقت خویش
    مولانا :

    آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

    مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

    راه دهید یار را آن مه ده چهار را

    کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

    چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان

    عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد

    رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد

    غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

    تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود

    ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد

    باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند

    سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

    خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورند

    روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

    چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما

    زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا