چهارشنبه سوری و چشم انداز شعله ور تر شدن آتش نفرت اعضا به رجوی ها

چهارشنبه سوری یاد آوار سنت ملی و ارمغان نیاکان کهن، روز سوزاندن کینه، دشمنی، ناخالصی و تمامی مظاهر زردی در آتش که سمبل و نماد مقدس سرخی، دوستی و عشق است، از راه رسید. آخرین چهارشنبه سال 1402 با تمامی خاطرات تلخ و شیرین شتابان می گذرد. از هزاران سال پیش نیاکان ما آتشی بر می افروختند تا بصورت سمبلیک با زدن به قلب آتش و پریدن از فراز آن تمامی ناخالصی ها و ناپاکی ها را از ذهن و ضمیر و جسم خود بزدایند. پیر و جوان و زن و مرد و کوچک و بزرگ دست در دست یکدیگر زردی که مظهر کدورت و کینه و غم و اندوه بود را به قلب آتش می سپردند و سرخی آتش که گرما، عشق، دوستی و جشن و شادی را تداعی می کند از آن خود می کردند.

اما چهارشنبه سوری برای ما اعضای جداشده خاطرات تلخ و شیرین دیگری را تداعی میکند. نسلی که هنوز در عنفوان جوانی درس و مشق چگونه زیستن را به خوبی تجربه نکرده بود به یکباره خودش را در اسارتگاه اشرف دید. سرما و انجماد غیرقابل تصور در مناسبات تشکیلاتی در منتهای ناپاکی و عدم صداقت و تحمل سخت ترین شکنجه های روحی و روانی و جسمی سرخی را از ما گرفت. آتش چهارشنبه سوری خاموش و خاکستر شد و سالها اینگونه برما گذشت. اگرچه تلاش می کردیم در دل هایمان آتش عشق و امید به زندگی و خانواده را زنده نگاه داریم. رجوی تلاش کرد آئین چهارشنبه سوری را هم از محتوا خارج کند و در مسیر اهداف کیش شخصیتی خود بکار گیرد.

اجرای نمایشنامه های بی محتوا و مضحک و به صحنه آوردن دلقک های دربار رجوی همه بخاطر این بود که بتوانند اذهان اعضا را از واقعیت های مناسبات و ماهیت واقعی رجوی و چشم انداز آزادی منحرف سازند. از چند روز قبل از فرا رسیدن چهارشنبه سوری اعضا از صبح تا شب به بیگاری کشیده میشدند تا الزامات سیرک رجوی را فراهم سازند. ولی علیرغم اختناق مطلق و کنترل سیستماتیک نیروها ذهن آنها به خانواده هایشان وخاطرات گذشته کشیده میشد. با عقب نشینی مفتضحانه از اشرف و کشور عراق و استقرار در کشور آلبانی تشکیلات این فرقه وارد فاز جدیدی شد. بعد از یک دور ریزش نیرو و جدایی اعضا سرکردگان فرقه باز شیوه زندگی قرنطینه ای و قطع ارتباط اعضا با دنیای خارج را در پیش گرفتند و این بار اعضا در پادگانی موسوم به اشرف 3 در دهکده ای بنام مانز به اسارت و بردگی کشیده شدند.

مسئولین شیاد مجاهدین خلق برای انحراف اذهان نیروها از واقعیت های درونی مناسبات تلاش کردند اذهان آنها را با ایجاد بحران های کاذب به بیرون مناسبات معطوف کنند. به همین دلیل امسال هم همانند سالهای گذشته طی فراخوان از جوانان ایرانی خواستند که با ایجاد آشوب و عملیات خرابکارانه و آتش زدن اماکن عمومی به استقبال چهارشنبه سوری بروند. ترفند فریبنده ای که البته بدلیل شناخت مکفی نسل جوان این میهن نسبت به ماهیت و عملکردهای سران مجاهد خلق همانند هرسال در نطفه خفه خواهد شد.

قدرت نمایی پوشالی سران مجاهدین خلق در شرایطی است که در بیخ گوش آنها بعد از چندین سال تلاش و فعالیت اعضای جداشده در آلبانی، انجمن نجات آلبانی تاسیس و شروع بکار کرد. انجمنی که بخاطر ماهیت تاثیرگذارش برخانواده های اعضا و فعالیت های روشنگرایانه در سطح بین المللی فرقه رجوی را در تنگنا قرار داده است. تاسیس و فعالیت انجمن نجات این بار در خاک آلبانی که با پیوستن شهروندان آلبانیایی محتوای کیفا متفاوتی را توانسته است در صحنه اجتماعی آلبانی بجا بگذارد زنگ خطر را بیش از گذشته برای رهبران مجاهدین خلق بصدا در آورده است. مراسم بزرگداشت 8 مارس، روز جهانی زن با شرکت 40 نفر از زنان کنش گر اجتماعی و حمایت آنها از حقوق اجتماعی خانواده ها برای ملاقات با وابستگانشان یک نقطه عطف در تعادل قوا بین این انجمن با مجاهدین خلق در صحنه سیاسی و اجتماعی آلبانی است. که در نهایت کفه این تعادل قوا را با تلاش ها و فعالیت های بی وقفه شان به سود انجمن نجات آلبانی و در نهایت خانواده های اعضای گرفتار سنگین خواهد کرد.

بی شک در کشاکش این نبرد بی امان با ناخدایان استبداد و بردگی و استثمار و نفرت خاکستر پنهان چهارشنبه سوری این سالها بار دیگر برافروخته خواهد شد و اعضای گرفتار با جدایی از این تشکیلات جهنمی و بدست آوردن آزادی در کنار خانواده هایشان خطاب به رجوی فریاد خواهند زد سرخی تو از ما زردی ما از تو. با غروب آخرین سه شنبه سال خانواده ها خاطرات سالهای اسارت فرزندانشان را به سرخی و عشق و انگیزه صد برابر به آنها خواهند سپرد و با شعله ور تر کردن آتش نفرت به رجوی ها نوید بهاران آزادی اسیران گرفتار را بگوش جهانیان خواهند رساند.

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا