به نقل از یکی از جداشدگان با ۲۰ سال سابقه حضور در تشکیلات مخوف فرقه رجوی:
سال ۱۳۷۶ بود یکباره با موج ورود تعداد بسیاری افراد نوجوان به تشکیلات مواجه شدیم. پس از کنجکاوی ها متوجه شدیم این نفرات نوجوان همان کودکان خردسالی بودند که سال ۱۳۶۹ از مرز اردن به کشورهای دیگر فرستاده شدند. کوچ اجباری در شرایطی که پدر و مادر آنها اصلا رضایت نداشتند و تحت جو حاکم مجبور به این کار شدند. رجوی با ژست دلسوزی عنوان میکرد که با توجه به شرایط جنگ کویت با عراق باید کودکان به خارج از کشور عراق فرستاده شوند. در این پروسه کودکان زیادی به خانواده هایی که سمپات و هوادار سازمان در خارج بودند سپرده شدند و یا به پانسیون های اجاره ای منتقل شدند. حال بر سر این کودکان چه گذشت بماند.
رجوی در این سالها به پدران و مادران آنها هرگز اجازه ارتباط نداد. رجوی ملعون در این شیوه اهداف شومی را کلید زده بود که همان سازماندهی ارتشی جوان و تازه نفس در آینده در راستای بقای تشکیلات خود بود. پس از گذشت سالها و نوجوان شدن کودکان خردسال رجوی در صدد بازگشت آنها به عراق برآمد. اما از آنجائی که اولیای بسیاری از بچه ها در عملیات ها کشته شده بودند و برخی از کودکان با نام مستعار و هویت های جعلی به اروپا منتقل شده بودند و یا در سن نوجوانی سرکش و مطیع جبر نبودند در بازگشت آنها با مشکل مواجه شده بود . لذا رجوی ملعون به بهانه دیدار با پدر و مادرانشان، تغییر آب و هوا و اقامتی موقت نوجوانان قربانی را به عراق و قرارگاه اشرف کشاند.
به دستور رجوی همه بچه ها در مقری به نام حنیف که من خودم در آنجا بودم، مستقر و سازماندهی گردیدند. مدتی زنی به نام فرزانه میدانشاهی و سپس لعیا خیابانی از زنان شکنجه گر فرقه، فرماندهی این مقر را به عهده داشتند . من خود شاهد بودم که همه نوجوانان که میانگین سن آنها از ۱۳ تا ۱۸ سال بود پس از مدتی کوتاه تقاضای بازگشت به زندگی قبلی و ادامه تحصیلات خود را داشتند. نوجوانانی که آنقدر کم سن و سال بودند که نمیتوانستیم آنها را صبح خیلی زود از خواب بیدار کنیم ولی قوانین برای آنها یکسان بود . بسیاری از این بچه ها در مکالماتی که با من داشتند خواهان رفتن بودند و اظهار میداشتند مگر می شود هیچ امکان بازگشتی متصور نبود.
با متوجه شدن خروج ممنوع در این برهۀ زمانی چند تن از همین بچه های کودک سرباز دست به خودکشی و خودسوزی زدند. به یاد می آورم حتی پسر رجوی که محمد نام داشت سیاست های پدرش را قبول نداشت و یکبار هم اقدام به فرار کرد. تعداد کودکانی که سال ۶۹ به اروپا و آمریکا منتقل شدند تقریبا ۹۰۰ تن بودند که رجوی در سال ۷۶ موفق شد ۳۰۰ تن از آنها را اعم از دختر و پسر برگرداند و ارتش کودک سربازها عملی گردید. برخی از والدین که در عملیات ها جان سالم بدر برده بودند مجبور شدند با ارتباط تلفنی و ایجاد ارتباط احساسی همراه با وعده وعیدهای دروغین فرزندان خود را به عراق و قربانگاه اشرف بکشانند.
ناصر رضایی