با تبریک به تمامی مسلمانان که در این ماه خیر و برکت روزه میگیرند
من خاطرات زیادی از این ماه مبارک در تشکیلات رجوی دارم. زمانی که در عراق بودیم باور کنید که در درجه حرارت ۴۵ تا ۵۰ با زبان روزه از اعضای پایین کار میکشیدند. در این رابطه هیچ رحمی وجود نداشت. باید بگویم که چندین ساعت در این هوای گرم افراد پایین کار میکردند ولی فرماندهان بالا در هوای خنک کولر گازیها کار دفتری میکردند. این هم از جامعه بی طبقه توحیدی .
در این ماه نشستهای طولانی رجوی و فرماندهان بالا شروع میشد. خیلیها ماتم میگرفتند ولی کسی جرات نداشت که حتی نسبت به این نشستهای طولانی اعتراض کند. اگر هم کسی اعتراض میکرد در عملیات جاری پدر طرف را در میآوردند که طرف پشیمان میشد. عملیات جاری یک نوع شکنجه روحی برای افراد بود و یک نوع اعتراف گیری روزانه که مختصات طرف را بدانند.
اما هدف رجوی از نشستهای ماه رمضان این بود با احساسات مذهبی اعضاء را مغزشویی کند. شیوههای جنگهای قدیمی را برای اعضا توضیح میداد. چرا میگفت؟ برای اینکه ذهن اعضا را برای جنگ های مختلف آماده کند. به خصوص برای جنگ با خانوادههای خود ، چه جوری بجنگند. وقتی خانوادهها آمدند پشت سیم خاردارهای اشرف با انواع ابزارهای ساخته شده توسط افراد بالای سازمان با این ابزارها خانوادهها را مورد حمله قرار میدادیم. رجوی مغزشویی خوبی به ما داده بود. این موضوع در تاریخ بینظیر است که بچه با سنگ و وسایل دیگر به مادرو پدر و به خواهران و به برادران خود حمله کند. رجوی با این کارش میخواست به بیرون از خود بفهماند که افراد با انگیزه فردی این کار را میکنند ولی همه ما که در سازمان بودیم، مجبور بودیم چون به ما فرمان میدادند که این کار را بکنیم اگر این کار را نمیکردیم به شدت مورد انتقاد و تنبیه قرار میگرفتیم. اتهام مزدوری میزدند که این فرد ذهنش با مزدوران و خانوادههای اطلاعاتی و رژیمی است.
در شب بیست و یکم ماه رمضان شب وفات آقا علی تمامی اعضاء سازمان مجاهدین باید یک صفحه آچهار تعهد مینوشتند. موضوع تعهد این بود که به سازمان خیانت نمیکنیم و همچنین به رهبری وفاداریم و دائم العمر در سازمان میمانیم. با این کار چند صباحی اعضاء را بتوانند نگه دارند و اگر زمانی فردی درخواست جدایی از سازمان را داشت تمامی تعهداتی را که در طی این سالیان نوشته بود جلو روی فرد میگذاشتند. میگفتند که اینها را تو نوشتی طرف از آنجایی که دست خط خودش بود، میگفت بله. وقتی خود من هم از سازمان جدا شدم تمامی تعهداتی که در طی این سالیان نوشته بودم جلوی من گذاشتند. میخواستند به من بگویند که تمام تعهدات سازمانی را زیر پا گذاشتی و به همه تعهدات پشت کردی که پشیمان بشوم و در سازمان بمانم. این یکی از تاکتیکهای رجوی بود. بدین شکل می خواست حفظ نیرو کند.
رضا اسلامی