ماه مبارک رمضان از ایام پربرکت وماه عبادت وخودسازی مسلمانان است که فرد با دست کشیدن از خورد وخوراک ودیگر لذت های مادی در نیل به کمال خداگونگی آگاهانه ودر طی یکماه انتخاب می کند.مهم ترین خصیصه این فریضه انتخاب آگاهانه ومختارانه وبدور از هرگونه اجبار واکراه است. ودر این مسیر است که انسان موحد پاکیزه واز تمامی خصلت های برده ساز مادی فاصله می گیرد.
ولی ایام ماه مبارک رمضان برای ما در پادگان اشرف خاطرات واتفاقات بدی را رقم می زد وبه عنوان تلخ ترین دوران زندگیم در ذهنم حک شده است. وقتی ماه مبارک رمضان فرا می رسید همه اعضا در محضوریت خاصی قرار می گرفتند. روزه بمثابه یک دستورتشکیلاتی و از موضع تحکم و پیشبرد خطوط رجوی بر اعضا اعمال میشد. گرفتن روزه برای همه به جز بیماران اجباری بود. اعضا با توجه به گرمای هوا و بیگاری های شبانه روزی که هیچ توان و رمقی برای آنها باقی نمی گذاشت. عمدتا با روزه بمثابه یک جبر واجبار تشکیلاتی برخورد می کردند به همین دلیل به مرور زمان واز همان هفته های اول اعضا خود را به تمارض میزدند تا از زیر بار این دستور تشکیلاتی به مثابه یک شیوه از مبارزه منفی شانه خالی کنند.
اوج عصیان وبهم ریختگی اعضا از نقطه ای شدت می گرفت که آنها مجبور میشدند در کنار گرسنگی وتشنگی وخستگی ساعت ها در سرما وگرما بیگاری کنند شب ها و بعد از افطار در نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری هم شرکت کنند وساعت ها فحش وناسزا ودر مواردی برخوردهای خشن فیزیکی را تحمل کنند.
خیلی از اعضا که براثر گرسنگی وتشنگی وروزه داری از حال می رفتند وبه آسایشگاه مراجعه می کردند تا کمی استراحت کنند از طرف مسئولین وفرماندهان به جرم تمارض تحت شدیدترین برخوردها قرار می گرفتند وسوژه نشست عملیات جاری در شب های بعد میشدند.
در حقیقت ماه مبارک رمضان که آن همه در قرآن بر نقش رهایی بخش آن تاکید شده است از نظررهبران مجاهدین خلق به عنوان دستاویزی برای آزار واذیت وتحت فشار قرار دادن اعضا تلقی میشد.جالب اینجا بود فرماندهانی که این چنین در رابطه با اعضا از روش های سخت گیرانه استفاده می کردند خودشان بسادگی وبا بهانه های مختلف اقدام به روزه خواری می کردند ومن وقتی این دوگانگی حرف وعمل فرماندهان را دیدم موضوع روزه خواری آنها را در تشکیلات وبشکل مناسبات محفلی مطرح می کردم که از این بابت برخلاف انتظار من شدیدا با من برخورد میشد وگاها سوژه نشست های عملیات جاری می شدم که چرا به فرماندهان اتهام روزه خواری میزنی.!آنها این افشاگری من را دلیل مسئله دار بودن من وکم آوردن در مبارزه می دانستند.به دلیل همین فشارها وفضای جبر واجباری که در ماه مبارک رمضان حاکم میشد از اواسط ماه تقریبا تعداد روزه گیران به نصف تعداد هفته های اول میرسید وبه اصطلاح خودمان آب می رفت.اجبار کردن اعضا برای گرفتن روزه نه به دلیل اعتقادات رجوی به موضوع شعائر بلکه دقیقا سواستفاده از آن برای تحکیم پایه های قدرت مناسبات برده داری خود بود.
رجوی همین رویکرد دوگانه را با ایام محرم وعزاداری سرور آزادگان امام حسین (ع) هم داشت وبرغم اینکه از همان سالهای اول حضورش در صحنه سیاسی واجتماعی ایران عزداری وسینه زنی را یک حرکت ارتجاعی می دانست ولی سالهای بعد در تشکیلات دسته های سینه زنی وزنجیر زنی راه انداخت واعضا را مجبور به شرکت در دستجات عزاداری می کرد.تجربه من در تشکیلات رجوی بوضوح این موضوع را برای من اثبات کرد که رجوی به این اصل مارکسیستی اعتقادداشت که هذدف وسیله را توجیه می کند وبرای رسیدن به هدف می توان به هرشیوه ای متوسل شد.
طالب فرحان