سلام رامین جان. من برادرت هستم که از فرسنگ ها دورتر برایت سلام میفرستم و امید آن دارم که حداقل این سلام من و پیام تبریکم برای آغاز سال جدید به تو برسد، هر چند شک دارم که سران سازمان مجاهدین خلق اجازه بدهند که این پیک سلام من به تو برسد.
رامین عزیزم، بیشتر از دو دهه هست که از ما دور هستی. تو برای کار در جنوب کشور رفتی و متاسفانه سر از سازمانی در آوردی که به کوچکترین حقوق اولیه انسانها که همانا ملاقات و یا برقراری تماس با خانواده است پایبند نمی باشد. و مادر و پدرت را این چنین چشم انتظار می گذارد و همه خانواده را نگرانت کرده است.
برادر عزیزم من امروز فرا رسیدن سال جدید را به تو در حالی تبریک می گویم که مادر با چشمان گریان و بیماری قلبی همچنان منتظر توست و خواستارم که حداقل عید نوروز رو به او تبریک بگویی که البته فکر نمیکنم سران سازمان مجاهدین چنین اجازه ای به تو بدهند! من و خانواده انتظار داریم در سال جدید حداقل به مادر بیمار و پیرت که چشم انتظار توست فکر کنی و بتوانی با او تماسی برقرار نمایی تا دلش شاد شود و ان شالله که با نجات خودت از این سازمان که هیچ بویی از انسانیت نبرده به زندگی واقعی بازگردی.