سلام دخترکم ، سلام عزیزکم
امسال باز بر سر سفره هفت سین نشستم بی تو و چه سخت آمدن بهار را دیدم .
گلکم ، وجودم ، پاره تنم دیگر مادر تاب نبودنت را ندارد ، دیگر مادر صبوری هجرانت را ندارد .
دخترم سال هاست که نشسته به کنج خانه چشم به راه هستم تا تو را ببینم و آسوده از دنیا، سر بر بالین نهاده و خوابی در آرامش داشته باشم.این فراق مادرت را پیر و تنش را سخت رنجور نموده است. پاره تن مادر باور کن آرام آرام جسم نحیف من آب شده و فقط انتظار تو مرا زنده نگه داشته است.
دختر عزیزم دیگر طاقتم بسر آمده و سوسوی چشمم به تاریکی میرود، بیا و خانه را روشن کن. بیا و مادرت را از این سرگردانی نجات بده.
امسال خانه را برای تو آماده کردم و سر سفره هفت سین آمدنت را از خدا خواستم. دلم پر از امید دیدنت است و میدانم که نا امید نخواهم شد. منتظرت هستم ، بیا که خانه بوی تو را گرفته و عطر وجودت در سرتاسر خانه پیچیده و بهار از آمدن تو سخن میگوید و چه خوب است بهاری که تو در آن باشی.
مادرت – عذرا حسینی