محمد جعفر جان سلام احوالت چطور است؟ امیدوارم که سلامت باشی.
هر موقع یادی از تو می کنم تصمیم می گیرم نامه ای برایت ارسال کنم و به نوعی درد دل کنم.
نمی دانم از کجا شروع کنم؟! از نبودن چندین ساله ات در کنار ما؟ تماس نگرفتنت با پدر و مادرت که کلی حق به گردنت دارند؟! می خواهم سئوالی از شما بپرسم. به این موضوع فکر کردی که با چندین سال دوری از ما به کجا رسیدی؟ به این فکر کردی خانواده داری؟ به اینکه پدر و مادرت در قید حیات هستند و دل تنگ شما. چرا سعی خودت را نمی کنی به آغوش خانواده ات برگردی؟ دلت به حال پدر و مادرت بسوزد. خیلی از دوستانت خودشان را نجات دادند و در دنیای آزاد زندگی می کنند. چشمهایشان به واقعیت باز شده و خودشان هم می گویند که چندین سال فریب خوردند. پس شما هم می توانی تصمیم درستی بگیری و خودت را از کمپ بسته مجاهدین که فراتر از زندان است نجات دهی .
برادرت – علی نجفی