همچنانکه همه جداشدگان بارها در مصاحبه ها و نوشته ها و مطالب خود بر این امر صحه گذاشته اند که اصلی ترین ابزار سازمان مجاهدین برای نگهداری و حفظ تشکیلات و جلو گیری از ریزش نیرو، بعد از شستشوی مغزی و نشست های دیگ و حوض و عملیات جاری، اهرم ترس و وحشت از دولت عراق و زندان ابوغریب و ارتش آزادیبخش و زور و دار و درفش و قوه قهریه بود و نهایتا رجوی در نشست های حوض رسما اعلام کرد که در ارتش آزادیبخش مانند سایر ارتش ها دادگاه نظامی داریم و افراد خاطی و کسانی که قصد خروج از سازمان را داشته باشند بجرم اینکه قصد همکاری با “رژیم” و سپاه پاسداران را دارند مورد محاکمه قرار میگیرند .
اما بعد از سرنگونی دولت عراق و سقوط صدام توسط ارتش آمریکا و متحدین آن همه این اهرم های خشونت که در جهت حفظ تشکیلات فرقه رجوی مورد استفاده قرار میگرفت به یکباره فروریخت و پشم های ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی بعد از خلع سلاح کاملا ریخت .
مجاهدین و اعضای شورای رهبری که خودشان لرزان و بلاتکلیف بودند به دستور شخص رجوی و مریم بفکر حفظ تشکیلات افتادند و طرح های مختلف و راه کارهایی را در برنامه قرار داده بودند.
در این زمان وزارت دفاع و نمایندگان پنتاگون که در ارتش آمریکا که در عراق مستقر شده بودند تصمیم گرفتند تا از کلیه افراد مجاهدین آزمایش DNA و مصاحبه بگیرند .
سران مجاهدین نگران بودند که در این مصاحبه ها ریزش نیرو بسیار زیاد خواهد بود به همین دلیل اعضای شورای رهبری و مریم هم بصورت متمرکز و هم بصورت جداگانه و در داخل یگانها خودشان راسا برای جلوگیری از این موضوع وارد عمل شدند.
حال که دیگر هیچ توان و اهرمی برای استفاده از قوه قهریه و بازدارندگی های خشونت بار وجود نداشت کاملا ورق برگشت و در اوج تعجب افرادی که مستعد جدایی بودند و بعضا به نوعی برای خروج از تشکیلات ابراز تمایل نموده بودند، جدی تر شدند.
اعضای شورای رهبری بطرز عجیبی که اساسا از آنها انتظار نمیرفت ، بچه ها را جداگانه به اتاقهای خود فرا میخواندند تا آنها را برای ماندن در تشکیلات ترغیب و تشویق نمایند.
رهبران مجاهدین متفق القول به این باور رسیده بودند که با رفتن و سقوط صدام و خلع سلاح ارتش موسوم به آزادیبخش، شیرازه تشکیلات نیز از هم پاشیده است، در آخرین تلاش برای نگهداری نیرو از هر اهرمی استفاده میکردند و حسابی به دست و پا افتاده بودند .
لازم به ذکر است که هدف اصلی حفظ نیرو ترس از جان و حفاظت خودشان بود و میخواستند از این دیوار گوشتی افراد تشکیلات برای حفظ جان و …. خود در مقابل آمریکایی ها استفاده نمایند همچنانکه در درگیری های متعدد با نیروهای آمریکایی و عراقی از همین افراد بعنوان گوشت دم توپ استفاده نمودند .
از مهمترین موضوعات و نکات بسیار مهم که تا مدتها برای ما هم قابل باور نبود این بود که محور اصلی سخنان زنان شورای رهبری مجاهدین در مواجهه با افرادی که قصد خروج از تشکیلات و پیوستن به کمپ جداشدگان ( تیف ) موسوم به کمپ آمریکایی ها را دارند ، موضوع “حل مشکل جنسی” توسط اعضای شورای رهبری بود .
زنان شورای رهبری که سالها بعنوان گوهران بی بدیل انقلاب ایدئولوژیک مریم که انقلاب جنسی کرده بودند و به دنیای جنسی و جنسیتی پشت پا زده بودند حال به برخی افراد که قصد خروج داشتند بطور خصوصی میگفتند: ما که میدانیم شما هنوز هم عاشق رهبری برادر مسعود و خواهر مریم هستید و تنها تحت فشار “ج” یعنی جنسی و غرایض جنسی میخواهید از اینجا بروید. خیالتان راحت من خودم مشکل جنسی شما را حل میکنم !!!! افراد در مواجهه با این برخورد کاملا فیوز میپراندند و شکه میشدند !!!!
چه عجب ! این زنان سالهاست با اهرم تکفیر کردن جنسیت ما را سرکوب میکردند و هرهفته باید گزارشات جنسی میخواندیم و حتی اگر لحظه ای با دیدن یک خانم در تشکیلات ثانیه ای در ذهنمان “ج” ترشح میشد بایستی تاوان پس میدادیم و در نشست ها سرکوب میشدیم !!
حال چه شده که یکباره ورق برگشت و این خواهر شورای رهبری میخواهد خودش مشکل جنسی بچه ها را حل کند .
حقیقتا تا مدتها توسط بچه ها این حرف در تشکیلات پیچیده بود اما خیلی ها که خودشان مستقیم طرف حساب نبودند باور نمیکردند.
اما بعد ها که بسیاری از افراد مستعد جدایی در کمپ آمریکایی ها جمع شده بودند و همه حرفشان یکی بود مشخص شد این ابزار و این اهرم نا کارآمد نیز از سیاست های رجوی بوده تا بتواند با هر وسیله ای از ریزش نیرو جلوگیری کند .
بله؛ هدف وسیله را توجیه میکند حتی به قیمت اینکه بر گرده زنان سرکوب شده مجاهدین نیز چوب حراج بزنند و برای اسیر کردن مردان از موضوع جنسی استفاده نمایند .
ادامه دارد …
علی مرادی