من مسعود دریاباری هستم. در رابطه با خیانتی که رجوی علیه کردهای عراقی انجام داد، مطالبی را خواستم بیان کنم.
باید بگویم که حرفهای رجوی در مورد خودمختاری کردها دروغی بیش نیست. مریم رجوی حتی در برنامه ده ماده ای خود در محور هفتم به مسئله خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیت های ایرانی برای خودمختاری کردستان ایران نیز اشاره کرده است. اما این حرفها و بیانیه دادنها دروغی بیش نیست. چون من از نزدیک شاهد جنایت آنها در حق کردها بودم و حاضرم در هر دادگاهی شهادت بدهم حرفهای رجوی ها در مورد اقوام و خودمختاری و آزادی دروغی بیش نیست .
من در عملیات موسوم به مروارید در سال 70 در قسمت فرماندهی گروه ضربت سازماندهی شدم و مسئول مستقیم من فردی بود با نام مستعار صمد و فرمانده بالا دست ما هم عذرا علوی طالقانی بود .
در توجیه عملیات به ما گفته شده بود افرادی که با لباس کردی مقابل ما هستند در اصل کرد نیستند بلکه پاسدارانی هستند که قصد دستگیری نیروهای سازمان را دارند و این گونه دست ما را برای کشتار و سرکوب باز می کردند و ما را قانع می کردند. در ضمن دستور داده شد به نیروهای کردی رحم نکنید و اگر از هر خانه ای در شهر سلیمان بک و یا کفری به سمت شما تیراندازی شد آنرا با توپ تانک و نفربر با خاک یکسان کنید که من خودم شاهد منهدم کردن تعدادی از خانه ها بودم.
در ضمن از نزدیک شاهد بودم تعدادی از مردم کرد را سازمان اسیر کرد و به اسم اسرا روی زمین خوابانده و دست شان را از پشت بسته و به دستور فرمانده بالاتر گفته شد که با تانک تی 55 از روی آنها رد شوند و اگر کسی توانست فرار کند او را با سلاح دوشکا مورد هدف قرار دهند. جواز این کشتار را مریم رجوی داده بود و به نیروها گفته بود برای اسرای کرد گلوله مصرف نکنید چون ارزش آنرا ندارند و باید با شنی تانک و نفربرتان از رویشان رد شوید . زنی که این گونه جنایت کار است می تواند دم از آزادی و خودمختاری مردم کردستان بزند؟
من که شاهد این صحنه بودم فکرش را نمی کردم که سازمان دست به چنین جنایتی بزند و مسئولین سازمان این قدر قصی القلب باشند .
دومین صحنه ای که شاهدش بودم یک خودروی سواری که داخل آن خانواده حضور داشتند به دستور فرمانده با تانک تی 55 مورد هدف قرار داده شد و آنها را از بین بردند .
در ادامه می خواهم به دروغی که رجوی به نیروها گفته بود مبنی بر اینکه نیروهای سپاه به عراق حمله کردند و قصد دارند ما را دستگیر کنند بپردازم. یک نمونه را خودم شاهدش بودم .
ما حدود 10 الی 15 نفر از نفرات سازمان بودیم که به دستور مسئولین وارد خاک ایران شدیم و حدود 20 الی 25 نفر را اسیر کرده و وارد خاک عراق کردیم. فرماندهان در صحنه به اسرا گفتند ما شما را نمی کشیم به شرط این که جلوی خبرنگاران خارجی عنوان کنید نیروهای سپاه و بسیج و ارتش به داخل خاک عراق آمده و قصد عملیات دارند و این حکومت ایران است که خواهان سرنگونی صدام می باشد و ربطی به نیروهای کردی ندارد .
اگر شما اینها را بیان کنید ما شما را به خارج از کشور می فرستیم و دیگر با شما کاری نداریم والا شما را تحویل دولت عراق داده و زندانی و شکنجه خواهید شد. البته این مصاحبه با نفرات اسیر انجام شد و در تلویزیون سازمان هم پخش شد و بعد از انجام مصاحبه دیگر خبری از آنان ندارم که چه بلایی به سرشان آوردند.
یکی از مواردی که هنوز در ذهنم مرا بعد از سالها آزار می دهد مسئله تجاوز به ناموس مردم بود. صحنه ای بسیار شنیع که مرا از کل سازمان منزجر کرد. داستان این گونه بود که در شهر سلیمان بک یکی از فرماندهان به اسم مستعار مسعود وارد یک خانه از اهالی شهر شده و به زن صاحب خانه به زور تجاوز می کند . فرمانده مستقیم من به این کارش اعتراض کرد و رده تشکیلاتی از او گرفته شد و بدون مسئولیت به اشرف فرستاده شد. ولی بعدا متوجه شدم که با او کاری نداشتند . در این صحنه من اعتراض کردم و گفتم ما قرار بود مردم ایران را آزاد کنیم نه دست به کشتار مردم عراق و کردها بزنیم که مسئولم به من گفت تو مشکل داری فقط برو کارت را انجام بده و کاری به این مسائل نداشته باش .
این تازه گوشه کوچکی از انبوه جنایات انجام شده توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق البته با دستور مستقیم رجوی بود و همانگونه که در بالا هم عنوان کردم در هر دادگاهی حاضرم به این مسئله شهادت بدهم و ترسی هم از کسی ندارم و دیدن این اتفاقات بود که مرا به سمت جدا شدن از سازمان سوق داد.
مسعود دریاباری – عضو جدا شده از سازمان مجاهدین