یک خش | دقیقا منظور چیست؟

آلان محمدی کودکی بود که مسعود رجوی خائن و وطن فروش بانی اصلی ریختن خون این کودک شد.

آلان وقتی که کودکی بیش نبود در سال1368 و بعد از عملیات فروغ جاویدان! ( بخوانید غروب جاویدان رجوی )، به همراه دیگر بچه ها و هنگام طلاق اجباری پدر و مادر ها به خارج فرستاده شد، آلان به فرانسه رفت و وقتی که هنوز کودکی بیش نبود، در سن حدود 16 سالگی به پادگان مخوف اشرف برگردانده شد، البته به میل خودش نه، بلکه به اصرار سازمان به اشرف کشانده شد.

مادر آلان در عملیات فروغ جاویدان کشته شده بود و پدرش نصرالله محمدی در تعمیرگاه مکانیکی بردگی می کرد و شاید هر 6 ماه یکبار هم دخترش را نمی دید، آلان در اشرف و در میان حصارهای چند لایه ، تنها بود و کسی را نمی شناخت. پدرش و مادرش اهل شمال بودند و او هم بوی دریا می داد.

دریا همیشه خروشان بود و دریای آرام دریا نیست، مرداب است، آلان هم نمی خواست مرداب باقی بماند، راه نجاتی متصور نبود، همه درخواست های خروج با مشت آهنین مسعود رجوی و تشکیلات پاسخ داده می شد، آلان راه نداشت و نمی توانست به اروپا برگردد، نمی توانست فرار کند. او یک دختر جوان و بی تجربه بود و عراق هم یک کشور طاعون زده، ولی باید می رفت اما چگونه؟
یک شب آلان به همراه فرمانده اش نگهبان بود، او در یک لحظه تصمیم به پرکشیدن گرفت، آلان ماشه اسلحه را کشید و با یک شلیک، به زندگی خودش پایان داد و از قفس پرید، بعدها در ادعائی کاملا مضحک گفتند : که نیروهای 9 بدر آلان را کشتند! در حالی که محل نگهبانی آلان داخل محوطه و درون حصارها بود و 3 پست دیگر دورتر و بیرون تر از او قرار داشتند، قبر آلان در قطعه مروارید در اشرف می باشد. این قبر لکه ننگی بر دامان رجوی هاست که او را وادار به خودکشی کردند. آلان هیچ عشقی را تجربه نکرده بود.
آلان محمدی یکی از دهها و صدها نمونه است که در اشرف توسط شخص مسعود رجوی به خاک و خون افتاد.

نمونه دیگر مرحوم یاسر اکبری نسب که کودک سرباز رجوی بود نیز در داخل چاله ای با دست های بسته ، در یک ظهر بسیار گرم توسط مزدوران رجوی به آتش کشیده شد.

آلان محمدی
آلان محمدی ، بخاطر هوا و هوس های شیطانی مسعود رجوی ، به کام مرگی تلخ کشیده شد.

نمونه دیگر بهزاد که به بهزاد خیاط مشهور بود، آذری بود اما ساکن تهران، او نیز توسط مسعود رجوی در محوطه ی تعمیرگاه به آتش کشیده شد. مرجان اکبری ، سهیل ختار ، معصومه غیبی پور، هما…، مهری موسوی، مینو فتحعلی ، و …

اعضا کشته شده مجاهدین
مرجان اکبری ، سهیل ختار ، معصومه غیبی پور، هما..، مهری موسوی، مینو فتحعلی و …

در 19 فروردین 1390 ، 35 اسیر دربند رجوی به دستور شخص وی ، با تیروکمان به جنگ تیربارها رفتند و همه کشته شدند! بی هیچ دستاوردی …

اعضا کشته شده مجاهدین
افرادی که به کام مرگ فرستاده شدند

اگر این کشته شده ها کودک سرباز نیستند ، پس چه عنوانی باید برایشان نوشت؟

مسعود رجوی در این باره گفت:
“در این جنگ پیروز شدیم و بردیم اگر اگر حتی 500 نفر هم کشته می دادیم باز به سود ما بود و برد با ما بود و ارزش آن را داشت . الان در تمام دنیا اشرف به رسمیت شناخته شده ودیگر کسی نمی تواند به اشرف چپ نگاه کند و این بیمه نامه ما شده است…”
کدام بیمه نامه ؟ کدام جنگ ؟

در حالیکه با فضاحت تمام و با یک اردنگی از اشرف بیرون رانده شدند.
مسعود رجوی دیوانه وار قصد داشت همه را به کشتن بدهد، اگر عراقی ها دلشان به رحم نیامده بود، این آمار به قول مسعود رجوی می توانست تا 500 تن نیز افزایش یابد.

حال نگاه کنید صحبت های امروز سخنگوی سازمان که همان مسعود رجوی است که جرات آوردن اسم خود را نیز ندارد:
” این همان رژیمی است که با دم و دنبالچه‌های اطلاعات و سپاهش در خارج از ایران، علیه مجاهدین ساز و دهل “کودک سرباز” می‌زند، در حالی‌که احدی از مدعیان حتی یک خش هم در نزد مجاهدین برنداشته است…”

برای همین سئوال می کنم : یک خش ، دقیقا به چه معنائی است …؟
این فقط یک وجه از جنایات مسعود رجوی سرکرده جنایتکار سازمان مجاهدین است، بنابه شواهد متقن و خاطرات زنان جداشده ، زنان و دختران در کمپ مجاهدین خلق ، مورد تعدی و تجاوز رهبر فرقه نیز قرار گرفتند. آنها به دستور مریم رجوی در نشستی امر به کشف حجاب شدند، همه به نوبت خدمت رهبر رسیدند، مریم در آن نشست گفته است: شما همه زنان مسعود هستید، برای چه در مقابل او حجاب بر سر کردید!؟

زهی وقاحت و بی شرمی…

حال با حمله به جداشده ها نظیر آقایان بخشعلی علیزاده و حمید آتابای و دیگران … که جز حقیقت را نگفتند و با شهامتی مثال زدنی ، در مقابل این خونخوار دست به افشاگری زدند، با هوچیگری خاص خود آنها را متهم به همکاری با حکومت ایران می کند، که از اصل مسئله فرار کند.

دولت عراق مدعی بود که مسعود رجوی زمین های کشاورزی اطراف اشرف را به زور صدام حسین از مردم عراق قبض کرده است، بهمین خاطر هم با دستور مقامات دادگستری عراق 19 فروردین 1390 شکل گرفت. اما این هم اصل مسئله نیست، مسئله اصلی اصرار بی مورد به ماندن در اشرف و در عراق ، بعد از سرنگونی دیکتاتور عراق بود. کردکشی مسعود رجوی در جریان انتفاضه اول عراق ، هرگز نمی توانست به مردم عراق این اجازه را بدهد که جنایتکاری مثل مسعود رجوی که دم و دنبالچه صدام حسین بود در عراق نفس بکشد.

اکنون وجدان های بیدار جهان ، که همه چیز را نظاره کردند ، منتظر روز محاکمه مسعود رجوی و مریم رجوی هستند تا بلکه ذره ای از جنایات بیشمار این مرد و زن ، جبران شود که البته با هیچ چیز قابل جبران نیست.

محمدرضا مبین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا