سازمان مجاهدین خلق مدتهاست نفس های آخرش را می کشد و به نظر می رسد سران خود سازمان نیز به این مهم واقف هستند که مدام در تقلا هستند خود را ماندگار و پابرجا و مهم جلوه بدهند.
سازمانی ورشکسته با رهبری مفقودالاثر و اعضایی فرتوت و سالخورده و بی انگیزه که تا همین الان هم فقط و فقط با مزدوری برای دشمنان ملت ایران ارتزاق کرده و اندک نفسی می کشد، خود را آنچنان در لبه پرتگاه سقوط دیده که به در و دیوار می کوبد تا از این واقعیت فرار کند.
به طور مثال در مطلبی که بر روی یکی از سایت هایشان آمده است، نویسنده که خود را کارشناس جامعه شناسی معرفی می کند سعی کرده مجاهدین را با دروغ پردازی و پشت هم اندازی های فراوان جریانی ماندگار معرفی کند.
یکی از دلایل این به اصطلاح کارشناس متوهم این است که مجاهدین انطباق با منطق تکامل را درک کرده اند و آنرا آویزه ی گوش و چراغ راهنمای خود کرده اند؟!!
این بچه مرشد مجازی یا واقعی رجوی در زمانی که جهان سیستم برده داری را قرن هاست که پشت سرگذاشته و میرود که گام های بلند تری در جهت تغییر جهان به نفع استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی بردارد، تشکیلات خود را به صورت فوق مرتجعانه ای با سیستم برده داری نوین اداره می کند و نیروها را تحت مرتجع ترین و ظالمانه ترین سیستم حفظ کرده است.
نویسنده مطلب مورد بحث، مجاهدین خلق را سازمانی پیشتاز معرفی می کند و آنچه که نقش درجه اول را در این پیشتازی ایفا میکند، رهبران آن هستند که گویا با رهبری داهیانه ی خود موجب ماندگاری مجاهدین شده اند!
بله به واقع که تلاش های رهبران سازمان؛ مریم و مسعود رجوی به بار نشسته است و به خوبی توانسته اند مجاهدین خلق را از سازمان به فرقه ای همه جانبه تبدیل سازند و کار این فرقه چیزی جز ضربه زدن به منافع اعضای سازمان و مردم ایران و قرار گرفتن در خدمت منافع کثیف دشمنان مردم ایران نیست.
اصلاً مگر مریم و مسعود رجوی چیزی از سازمان باقی گذاشته اند که حالا بخواهیم درباره ماندگار بودن و یا نبودنش سخن بگوییم و تحلیل بیاوریم!
تشکیلات موجود که بازهم نام مجاهدین را یدک میکشد، فرقه ی تبهکار رجوی است که درخدمت بوالهوسی های این زوج نامشروع بوده و دشمنان متخاصم ملت ایران، آنها را به منزله ی کفش کهنه ای دربیابان دیده اند و استفاده هایشان را از آن برده و می برند و به موقعش هم به درون زباله دان تاریخ پرتاب می کنند.
تشکیلات رجوی اگر تا الان هنوز نفسی می کشد، به واسطه مزدوری هایش است و بس.
رضا اکبری نسب