برای پی بردن به اهمیت این دادگاه باید قدری به گذشته برگردیم. زمانی که اعضای رهایی یافته از فرقه رجوی دست به کار شدند ابتدا 42 نفر از اعضای رهایی یافته در تاریخ 17 و 18 اسفند سال 1399 در شعبه 55 دادگاه حقوق روابط بین الملل تهران طرح دعوی نموده و خواهان حقوق از دست رفته شان شدند که در این رابطه ریاست محترم دادگاه شعبه 55 کیفری یک تهران عنوان داشت برای نخستین بار است در کشور ایران که این دعوا شعبه حقوقی پیدا می کند و نفرات جدا شده به خاطر حبس و شکنجه و سلب حیات توسط مجاهدین خلق خواهان مطالبه خسارات وارده و پرداخت غرامت شدند .
البته در این دادگاه درخواست نفرات رهایی یافته از سازمان مجاهدین خلق مورد بررسی قرار گرفت و حکم لازم در این باره ابلاغ شد و این پرونده به دادگاه های بین المللی، فرانسه و آلبانی ارسال گردید اما در آن روز بعد از پایان جلسه اول در تاریخ 17 اسفند 1399 سرکرده سازمان مجاهدین سر از قبر در آورده و برای فریب ابتدا سران حکومتی را به دادگاه بین المللی تهدید نمود و بعد به تهدید نفرات رهایی یافته از سازمان پرداخت چون می دانست که نفرات رهایی یافته و افشاگری شان درست به خال زده اند.
چرا این دادگاه برای رجوی این قدر مهم بود که مجبور شد پیام بدهد؟! او که حاضر نبود خودی نشان دهد و سعی می کرد به اسم سخنگو پیام هایش را بیرونی کند اما در مورد نفرات رهایی یافته از سازمان خودش وارد گود شده و همه شاکیان را مورد تهدید قرار داد .
در این رابطه باید به عملکرد رجوی در درون مناسبات اشاره ای داشته باشم. در درون مناسبات شاهد بودیم وقتی نفرات از سازمان جدا می شدند و به اروپا رفته و دست به افشاگری می زدند رجوی در نشست های درونی همه را تهدید به مرگ می کرد و عنوان می کرد اگر یک مجاهد زنده بماند در مقابل یک پاسدار باید نفر جدا شده را هدف قرار داد اما این تهدیدی نبود که بتواند جلوی افشاگری نفرات رهایی یافته را بگیرد .
برای اینکه جلوی افشاگری علیه سازمان گرفته شود همه نفرات را تهدید کرد که دیگر از اروپا رفتن خبری نیست و باید ابتدا به زندان ابوغریب و بعد به ایران فرستاده شوید، تا آنها نتوانند دست به افشاگری علیه سازمان بزنند.
وقتی اولین سری از خانواده ها برای ملاقات به اشرف آمدند و دست به افشاگری زدند و نفرات سازمان متوجه شدند که طی این سالها رجوی چقدر دروغ گفته است، ریزش ها شروع شد. او سعی کرد به نفرات رهایی یافته از سازمان که در کمپ تیف مستقر شده بودند بگوید که بهتر است به ایران نروید و تهدید مرگ وجود دارد و برای زندگی به اروپا بروید . در آن موقع کسی نمی دانست علت این دل رحمی سازمان برای نفرات رهایی یافته به خاطر چیست .
علت یک چیز بیشتر نبود. رجوی روی خانواده های اعضا حساب باز کرده بود. وقتی نفرات جدا شده به داخل کشور آمدند و با خانواده ها ملاقات کردند و واقعیت های موجود در درون سازمان را بیان کردند همه خانواده ها متوجه شدند که اعضای خانواده شان در چه منجلابی گرفتار شدند. بطور مشخص من و دیگر نفرات استان مازندران وقتی با خانواده ها ملاقات می کردیم ابتدا مقاومت داشتند، ولی وقتی واقعیت های موجود را بیان می کردیم چنان دلگرم می شدند و درخواست رفتن به اشرف برای ملاقات می دادند که قابل توصیف نبود. همین خانواده ها وقتی به اشرف رسیدند و با فضای فحش و ناسزا اعضای سازمان مواجه شدند برایشان بیشتر حرفهای ما قابل درک بود. رجوی خوب می دانست که اگر پای نفرات رهایی یافته به ایران باز شود دیگر از تشکیلات و سازمانش چیزی باقی نخواهد ماند. همچنان که طی این سالها شاهد این ریزش نیرو بودیم و به همین خاطر است که سازمان تا می تواند سعی در تخریب نفرات رهایی یافته در داخل کشور دارد. ولی این جیغ بنفش کشیدنها راه به جایی نمی برد.
می توان گفت که درخواست دعوی از طرف افراد رهایی یافته چقدر برای رجوی سخت و گران بود که خودش مجبور شد وارد صحنه شود و فکر می کرد که نفرات رهایی یافته با تهدید به مرگ مجبور به عقب نشینی و سکوت می شوند. رجوی در آن موقع مدعی بود اگر نفرات رهایی یافته جرات دارند در دادگاه های بین المللی درخواست دعوی کنند تا ما بتوانیم حرف مان را ثابت کنیم و مشخص کنیم که خواسته نفرات رهایی یافته به درخواست حکومت بوده و آنان یک مشت مزدور هستند ولی چه سود که رجوی حتی به این حرف خودش هم پای بند نبود. وقتی حکم دادگاه تهران از طرف نفرات رهایی یافته در اروپا و آلبانی به مجامع بین المللی تحویل داده شد باز شروع به لجن پراکنی علیه نفرات رهایی یافته کرد. نفرات رهایی یافته همیشه عنوان داشتند حاضرند در هر در دادگاهی در مورد جنایت سازمان مجاهدین و رجوی حضور یافته و دست به افشاگری بزنند.
ادامه دارد…
هادی شبانی