در قسمت قبل به نشست حوض اشاره داشتم و روایت کردم که رجوی در نشستی که برای ما تشکیل داده بود گفت اینجا حوض شماست. هر کسی می خواهد پاک شود در حوض بایستی خیس بخورد و پاکیزه و انقلاب کرده ی مریم، به اشرف برگردد. این هم یکی از شگردهای کلاه برداری رجوی بود! بحث نشست های عملیات جاری در نشست حوض کلیک خورد و رجوی می خواست همه را به جان هم بیندازد. در نشست گفت از این پس کسی برای من نامه مشکلات و فدایت شوم ننویسد و هر کسی مشکلی دارد در نشست مقر خود مطرح کند و جمع به مشکلات او رسیدگی می کند. اگر کسی گفت من می خواهم به دنبال زندگی خودم بروم نشست در مقر برای او برگزار کنید و جمع او را تعیین تکلیف کند. من می دانم وقتی به شما گفتم می خواهم ارتش را منحل کنم خیلی از شماها لحظه خوشحالی داشتید! اما فکر باطل کردید. ارتش تمام بود و نبود من است.
به بریده اجازه ندهید در مقرتان چوب لای چرخ شما بگذارد. اگر بریده ای اصرار داشت برود بدنبال زندگی خودش ما هم می گوییم چشم دو سال در قرنطینه اشرف می مانی، بعد از دو سال تو را تحویل دولت عراق می دهیم. هشت سال مهمان زندان ابوغریب باش و سفارش تو را هم به دولت عراق می کنیم. ( منظورش اذیت و آزار بعثی ها بود )
فکر کنم ده روز در مقر طباطبایی بودیم. روز آخر نشست رجوی گفت فردا به اشرف بر می گردید. من با ما بقی مقرها نشست دارم و قرار است بصورت نوبه ای به این محل بیایند. روز آخر نشست، تلفن برای رجوی آوردند و با مریم در فرانسه تماس گرفت و به مریم گفت: مریم خیالت راحت باشد و کارت را در فرانسه انجام بده، تعدادی از نیروهایت در حوض خیس خوردند و پاکیزه به اشرف بر می گردند و قول دادند به انقلابت چنگ بزنند. مریم رجوی با دو سه نفری تلفنی صحبت کرد و نشست تمام شد.
آماده شدیم که به اشرف برگردیم. وقتی می خواستیم سوار اتوبوسها شویم ما را توجیه کردند در مسیر کسی حق ندارد پرده اتوبوسها را کنار بزند و بیرون را نگاه کند. وقتی به پادگان اشرف رسیدیم دو روز استراحت به همه دادند و بعد از استراحت همه در سالن غذا خوری جمع شدند. گزارش درک و دریافت نشست رجوی را بایستی مکتوب می کردیم. دو روز استراحت شامل ارکان نمی شد. من و نفرات ارکان در آشپزخانه مشغول کار بودیم. رجوی فکر می کرد با نشست هایی که برگزار می کند همه را پاک و پاکیزه می کند! بعد از مدتی وضعیت در مقر ما و مقرهای دیگر بدتر شد. در پمپ بنزین مورد اخلاقی رُخ داده بود، همچنین در پارکینگ های زرهی و در ترابری مقر و …
اوضاع خوبی نبود. مجددا مسئولین مقرها نفرات را سازماندهی کردند. در آن زمان زهره قائمی مسئول مقر ما شد. هر روز بصورت لایه ای و نوبه ای نشست را برگزار می کرد. می خواست وضعیت خراب را جمع کند اما موفق نشد . در آن زمان رجوی تمام زنها را از مقرها جمع کرد و دو مقر به آنها داد. در مقر ما سه الی چهار تا زن باقی ماندند. یکی مسئول مقر، معاون مسئول مقر، یک زن برای پرسنلی مقر و یک زن برای رسیدگی به مسئول و معاون مقر که در واقع پا دو آنها محسوب می شد.
رجوی با این کارش فکر می کرد همه موارد درست می شود و می تواند تشکیلات خود را پاک کند. از طرفی یک سری ضوابط را در پادگان اشرف به همه ابلاغ کردند. از جمله برای پمپ بنزین زمانبندی گذاشتند، مردها در یک ساعت می رفتند و زنها در یک ساعت مشخص به پمپ بنزین مراجعه می کردند. زمان کارهای جمعی پادگان زنها با مردها متفاوت بود. شام های جمعی در سالن اجتماعات را جمع کردند. یادم می آید رفته بودیم شام جمعی باصطلاح پارک مریم که در پادگان اشرف نوبه ای بود. یک شب کل مردها را برای شام جمعی می بردند و شب دیگر زنها را برای شام جمعی می بردند. رجوی باز هم سرش به سنگ خورد، انقلاب من درآوردی مریم تشکیلات رجوی را به گند کشیده بو.د یک شب سر شام به ما گفته شد بعد از شام در سالن باشید که با شما کار داریم. بعد از شام زهره قائمی میکروفن را بدست گرفت و گفت فردا آماده باشید برای نشست به سالن اجتماعات می رویم.
فردای آن روز به سمت سالن اجتماعات حرکت کردیم. با یکی از دوستانم بیرون از سالن اجتماعات صحبت می کردم و به او گفتم باز چه خوابی برای ما دیدند. در جواب گفت احتمالا بحث جدیدی می خواهند روی میز بیاورند. نشست شروع شود مشخص می شود.
بیرون سالن یکی از سران رجوی گفت همه بروند داخل سالن نشست می خواهد شروع شود. ما به داخل سالن رفتیم و روی صندلی نشستیم. ربع ساعتی گذشت رجوی با مریم وارد سالن شدند. روی سن جای خودشان قرار گرفتند. رجوی شروع کرد تعریف و تمجید از دست آوردهای انقلاب من در آوردی مریم. صحبتهای رجوی که تمام شد مریم شروع کرد به تعریف و تمجید از رجوی. بعد از اتمام حرفهای مریم مجددا مسعود رجوی شروع کرد به حرف زدن و در ادامه می گفت ما می خواهیم کار عظیمی را انجام دهیم مسئولین شما در جریان هستند .
ادامه دارد …
فواد بصری