با سلام به تمامی خانوادههای عزیز،
یادم هست که برای اولین بار، زمانی که خانوادهها برای دیدار فرزندانشان، یا پدر و مادرشان پشت درب کمپ اشرف آمدند، چه لحظههای خاصی بود. با تشکر فراوان از آقای ابراهیم خدابنده که انجمن نجات را راهاندازی کرد تا تکتک افراد برای آزادی از اسارت فرقه وطنفروش پناهگاهی پس از خروج داشته باشند. این امر چنان تأثیرگذار بود که در نشستهای بزرگ، مهمترین بحث، انجمن نجات بود.
همچنین تشکر ویژهای دارم از خانم ثریا عبداللهی که بهتنهایی در برابر خونآشامهای مسعود و مریم رجوی ایستادگی کرد و با تمام سختیها، ذرهای کوتاه نیامد. همچنین از خانم بتول سلطانی که ماجراهای پشت پرده این خونآشامها را افشا کرد و موضوع رقص رهایی را از پشت بلندگوها بیان کرد، تشکر میکنم. از آن زمان، در محفلهایمان با دوستان همواره در این رابطه صحبت میکردیم. واقعاً چقدر پست و فرومایه است که مسعود رجوی چنین اعمالی را انجام میدهد.
از آن زمان، سه محور اصلی، یعنی تأسیس انجمن نجات توسط آقای خدابنده، تلاش شبانهروزی خانم عبداللهی، و افشاگریهای خانم بتول سلطانی، باعث شد که تمامی اعضای فرقه از خواب زمستانی بیدار شوند. صحبتهای آنها را از پشت بلندگوها میشنیدیم و بهتدریج از اسارت و بردگی رهایی یافتیم. شرایط آنقدر سخت و مغزشویی شدید بود که هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشتیم و روز و شب حرفهای تکراری میشنیدیم و فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر نداشتیم.
ما در بردگی مطلق بودیم و آنها برایمان برنامهریزی میکردند که چه زمانی خوشحال باشیم و بخندیم، چه وقت ناراحت باشیم یا چه زمانی وقت آزاد داشته باشیم. حتی تعیین میکردند که کی بخوریم، کی بخوابیم و بیدار شویم، چه لباسی بپوشیم و چه غذایی بخوریم. حتی زمان دوش گرفتن را هم برایمان مشخص میکردند.
این شرایط غیر انسانی و محدودیتهای شدید باعث شد که بسیاری از ما در جستجوی راهی برای رهایی از این اسارت بیپایان باشیم. اکنون که آزاد شدهایم و میتوانیم نفس بکشیم، از تمامی کسانی که در این راه به ما کمک کردند، از صمیم قلب تشکر میکنیم. امروز، با یادآوری آن روزهای تلخ و سخت، بیش از پیش قدردان آزادی و استقلالمان هستیم و به آیندهای روشنتر و بهتر امیدواریم.
مهدی سلیمانی