دیدار اعضای انجمن نجات مازندران با خواهر فخری امیر علیپور

روز پنج شنبه 31 خرداد 1403، اعضای انجمن نجات مازندران به دیدار سلمه امیر علیپور در تنکابن رفتند.

خواهر خانم امیر علیپور؛ فخری امیر علیپور سالهاست که در اسارت مجاهدین خلق به سر می برد. در طی این سالها، ارتباط فخری با خانواده و با محیط بیرون قطع بوده است و خانواده اطلاع دقیقی از وضعیت سلامت او ندارند.

خانم امیر علیپور با دیدن اعضای انجمن نجات اولین سئوالی که داشت این بود که چرا خواهرش تماس نمی گیرد؟ آیا سالم است؟

اعضای انجمن نجات که همگی از اعضای سابق مجاهدین خلق هستند، برای ایشان توضیح دادند که افراد در درون سازمان مجاهدین خلق هیچ اختیاری از خودشان ندارند و باید هر چیزی که رهبری فرقه می گوید انجام دهند.

خانم عضو گرفتار در تشکیلات رجوی گفت: مادرم مدت طولانی است در بستر بیماری است و با این حالش همچنان چشم به راه دخترش است. مادرم بی صبرانه منتظر تماس فخری است.

سله امیر علیپور توضیح داد که چگونه مادرشان بر اثر فشار دوری و دلتنگی دختر در بستر بیماری افتاده است: مادرم اگر صدای فخری را می شنید به این روز نمی افتاد. خدا رجوی را لعنت کند که این بلا را سر خانواده ها آورده است.

اعضای انجمن نجات به خانم امیر علیپور توضیح دادند که پایه های تشکیلات مجاهدین خلق روی ناآگاهی و اختناق بنا نهاده شده است و انسانها از خودشان هیچ اراده ای ندارند و فخری امیر علیپور هم اینگونه در حصار تشکیلات فرقه ای رجوی گرفتار شده است .

همسر خانم علیپور که در این دیدار حضور داشت نیز درباره کارکرد فرقه ها نکاتی بیان کرد.

سلمه امیر علیپور در پیامی که خواست در سایت انجمن نجات درج شود رو به خواهرش گفت: خواهر خوبم مادرت مریض است. حداقل تماس بگیر تا خیالش از بابت تو راحت باشد . من از چیزهایی که در مورد مناسبات فرقه ای رجوی می گویند خبر دارم و می دانم سیستم مغزشویی مجاهدین خلق اراده را از تو گرفته است. اما ایمان دارم که مهر خانواده هیچ وقت از دل کسی بیرون نمی رود. لطفا با مادر تماس بگیر..

سلمه امیر علیپور معتقد بود که با شناختی که از فرقه پیدا کرده، بعید می داند بگذارند خبر بیماری مادر به فخری برسد اما باز هم امیدوار بود که به طریقی این خبر به اطلاع خواهرش برسد و دل مادر بیمارشان را شاد کند.

خانم امیر علیپور ابراز امیدواری کرد تا با کوشش خانواده ها و انجمن نجات، همه افراد گرفتار و به خصوص خواهرش بتوانند فکر کنند و تصمیم درستی بگیرند و با رسیدن به درک درستی از زندگی، از آن لذت ببرند.

اعضای انجمن نجات به آقای استواری و همسرشان این قول را دادند که دوباره به دیدارشان بروند. همچنین برای مادرشان آرزوی سلامتی کردند تا بتواند روزی دخترش را در آغوش بگیرد.

خروج از نسخه موبایل