مدتهاست که عده ای لاشخور، در سودای رسیدن بر مسند قدرت در ایران از هر جنایتی فروگذار نمی کنند، اما راه به جائی نمی برند، هیچکدام هم الفبای سیاست را نمی دانند و بی گدار به آبی می زنند که راه نجاتی نخواهد بود، مزدوری برای رجویها ، امروز از هر ننگی رسواتر است، قافیه باخته هایی چون:
محمد قرایی، ناهید همت آبادی، عزیز فولادوند، جمشید پیمان، فلور صدودی، سعید سجادی، سهیلا دشتی، محمود رویائی و اسماعیل محدث، رضا محمدی، زینت میرهاشمی، هادی محسنی، هادی مظفری، جلال گنجه ای، اسدا.. مثنی، فروغ پاکدل و …
همه ماله کشانی مضحک هستند که سعی می کنند جنایات سازمان مجاهدین ضدخلق را سفید سازی کنند، اما زهی خیال باطل.
قرار گرفتن در لیست وطن فروشان، لکه ننگی است بر دامان هر یک ، که شرف و غیرت خود را به مشتی دلار و یورو فروختند. مردم ایران هرگز این اسامی و دیگر هم مسلکانشان را فراموش نخواهند کرد، همنوایی با جانی ترین خائنان و میهن فروشان، در روزگاری که دشمنان مردم ایران دندان هایشان را تیز کردند تا بیشتر مردم را در مخمصه های اقتصادی درگیر کنند، دیگر خیلی ننگین است . تنها خواست این افراد فرقه گرا، محکومیت های بیشتر جهانی علیه مردم ایران است، همه سعی می کنند که به نوعی به دامان دشمنان مردم ایران بیاویزند، خائنانی که با بدخواهان در آمیختند و البته نفرین شدند.
من بعنوان یک عضو سابق که نزدیک به 10 سال در اسارت سازمان مجاهدین بسر بردم ، از تمامی این افراد فقط یک سئوال دارم که اگر با انصاف و وجدان به آن پاسخ دهند ، احتمال می دهم که ذره ای اهل منطق و عقلانیت هستند:
آیا شما نمی دانید که رهبران این سازمان که اکنون سنگ آنرا به سینه می زنید، بالغ بر 80 درصد از نیروهایش را در پروسه های مختلف و در ابعاد وسیع ، در زندان های خود در عراق زندانی و شکنجه کرده است؟ برخی را سربه نیست کرده است، عده ای را آنقدر در سلول های انفرادی محبوس کرده است تا تلف شوند! بیشمارانی را شب و روز شکنجه کرده است؟ آیا نمی دانید ما راه خروجی به بیرون نداشتیم؟ آیا نمی دانید که سازمان و شخص مسعود رجوی و مریم رجوی ، دستور داده بودند که با مخالفان و منتقدان با مشت آهنین برخورد شود؟
مگر ما روز اول که به سازمان پیوسته بودیم ، مخالف مسعود رجوی و سیاست های دیکتاتور مابانه اش بودیم؟ مگر ما برای مبارزه نیامده بودیم؟ ما مگر برای شرایط سخت عراق آماده نشده بودیم؟ ما برای خوشگذرانی و عیش و نوش هم نیامده بودیم ، اما چه شد که همه در عراق مبدل به دشمنان مسعود رجوی شدیم؟ ما چه حقایقی را به چشم دیدیم که از همه چیز دست شستیم ؟
سازمان هر کسی را که می ربود و به عراق می کشاند، در عمل انجام شده قرار می داد و هیچ کدام حق انتقاد و اعتراض نداشتیم !
کردکشی در عراق و نوکری برای صدام حسین ، برگ زرین دیگری از خیانت های رجوی است، سرباز کشی و آتش گشودن به روی هم وطنان خود نیز از دیگر جنایات رجوی ها است.
افسران عراقی که 8 سال علیه مردم ایران جنگیده بودند، در قرارگاههای رجوی مشغول آموزش و مشق برای مجاهدین بودند و ما مبدل به سربازان صدام حسین شده بودیم. اسارتگاههای رجوی منجلابی بود که همه ما را در خود کم کم غرق می کرد.
مواردی که در متن پیش رو به آنها اشاره شد تنها مشتی از خروارها خیانتی است که در طول تاریخ معاصر ایران به این سرزمین و ساکنان آن شده است. این خیانتها در دورههای دیگر تاریخ کشور ما نیز به همین شکل و با همین سبک و سیاق قابل رویت است؛ اما تفاوتی که دارد این است که فرقه رجوی ، با رنگ و لعاب مذهبی و آزادی خواهی وارد گود شده است، از تکنیک های فرقه ای بهره می برد و شرایط سخت معیشتی، این میدان را بیشتر از هر زمان برای این وطن فروشان مهیا کرده است.
امروز البته بصیرت و آگاهی بالای مردم و جوانان، میدان را از کام جویی های امثال رجوی، گرفته است، اما هنوز هم باب تهدید آنان باز است، که با افشاگری های خانواده ها و جداشده های این گروه از حالت تهدید اصلی خارج شده است، اما من در تعجبم که چطور عده ای که رجوی ها را خوب می شناسند، هنوز تن به مزدوری به آنان می دهند و چشم بر واقعیت های جنایتکارانه و تروریستی این گروه بسته اند.
خطاب من به کسانی است که هنوز سر در آخور رجوی ها دارند، که تا دیر نشده می توانند صف خود را از جنایت کاران جدا کنند و به آغوش مردم بازگردند. شاید فردا دیر باشد، دادگاه محاکمه 104 تن از شکنجه گران و رهبران این گروه امروز به نقطه ای رسیده است که دیگر پلیس اینترپل و قضائیه کشورهای اروپایی باید اقدام قانونی علیه اعضای این گروه تبهکار بکنند و حمایت های خود را از این گروه تروریستی سلب کنند. گروهی که نه رهبر دارد، نه دمکراتیک است، نه به اعضای خودش رحم می کند و نه به دیگران، مسلما به قلم به مزدان خود نیز رحم نخواهد کرد. ما جداشدگان و مردم ایران مصمم هستیم که آنان را در برابر قانون قرار دهیم تا جوابگوی جنایات این سالهای خود باشند. امروز روزی است که همه باید در صفی واحد علیه این گروه قرون وسطائی، منسجم شویم .
محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از اسارت فرقه ی رجوی