سابقه مسئله دار شدن اعضاء و نگرانی و وحشت فرقه رجوی از تسری این موضوع طی چند دهه و در سالیان گذشته پیچیدگی های خاص خود را به همراه داشته است.
شاید اولین فرد جدا شده را عبدالرضا نیک بین رودسری یا همان هم طراز محمد حنیفنژاد در سالهای ۴۸ تا ۵۰ نام برد که برای پارهای از موضوعات سیاسی و شخصی از این سازمان جدا شد. فرآیند ضعف های ایدئولوژیک در سال ۵۴ منجر به مارکسیست شدن ۹۸ درصد اعضای سازمان می شود.
تقی شهرام به عنوان رهبری سازمان اعلام انشعاب نمی کند بلکه اعلام می دارد ما همان مجاهدین هستیم و فقط ایدئولوژی و خط فکری خود را تغییر داده ایم. بدینسان با وارونه نمایی موضوع از سوی اکثریت مارکسیست شده، مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف به عنوان حائزین انشعاب و جدایی برجسته شده و در یک تصمیم ضد انسانی از سوی باند تقی شهرام حذف فیزیکی می شوند.
انشعاب و جدایی در چهارسطح، مارکسیست (شاخه تقی شهرام) و التقاطی (با ۷۰ نفر و جناح مسعود رجوی) و شاخه لطف اله میثمی و شاخه دیگری که شامل بچه مسلمانهایی که بعد ها در مسیر واقعی انقلاب قرار می گیرند، به وقوع می پیوندد. فضای به شدت غیرمذهبی، توسل به قدرت و باند بازی و فردیتی جزو ریشه های این اتفاق می توانند به شمار آیند. با موج سواری مسعود رجوی از ابتدای انقلاب و بهره برداری از شور سیاسی و مذهبی دانش آموزان و دانشجویان آن دوره و ایجاد فاز مغایر با اهداف انقلاب کم کم سازمان به ورطه طلبکاران انقلاب افتاده و عملا از روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ با انجام ترورهای کور افراد عادی و بعضا مسئولین کشوری و انفجارات تروریستی به رودررویی با مردم می پردازد.
همه اینها زمانی اتفاق می افتند که میهن مان آبستن حوادث ناشی از تجاوزات دیکتاتور عراق یعنی صدام حسین بوده است. مهم ترین ریزش نیرویی سازمان در همان سالها با روشنگری اهداف پشت پرده نفاق در ندامتگاه های مستقر در زندانهای کشور برای افراد بازی خورده و دستگیر شده، تحقق می یابد. بچه دانش آموزانی که مورد سوءاستفاده این فرقه تروریستی واقع شده بودند. با عطوفت اسلامی و انقلابی خیل بی شمار چنین افرادی با نظر رهبری فقید انقلاب به آغوش خانواده های خود از اردیبهشت ۶۱ تا سال ۶۶ ودر مراحل متعدد زمانی بر میگردند.
یادمان باشد در اسفند ۱۳۶۴ و با اجرای اولیه شوی فرقه ای رجوی تحت عنوان انقلاب درون سازمانی، پرویز یعقوبی به اتفاق همسرش از اعضای کمیته مرکزی سازمان به واسطه مخالفت با این موضوع در فرانسه از سازمان جداشده و موضوع را علنی می کند.
همان سال های مورد اشاره،اوج ایزوله شدن سیاسی برای مسعود رجوی به جهت اقدامات خشونت طلبانه و انفجارات تروریستی و خبر چینی برای سرویس های امنیتی بیگانه بوده است.
تا اینکه با اخراج مسعود رجوی از فرانسه به همراه سه تن دیگر، سازمان لاجرم در یک معامله ضد ملی و ضدمیهنی با صدام حسین در مرداد ماه سال ۱۳۶۵ به کشور عراق و قرارگاه اشرف در ۱۰۰ کیلومتری شمال بغداد منتقل می شود. جزوی از ارتش عراق شدن، انتقال نتایج تخلیه تلفنی هموطنان با هر حیله و شیادی به استخبارات عراق و همکاری های مجدانه با آنان برای جاسوسی از جبهه های جنگ از شگردهای خباثت انگیز مسعود رجوی در این سالیان بوده است.
شروع این اقدامات طبعاً و به تدریج فضای بدبینی و شکوفا شدن انواع تناقضات سیاسی و ایدئولوژیک را بین اعضاء و علیه رهبری سازمان بوجود می آورد. شکست فضاحت بار مجاهدین خلق در سال ۶۷ تحت عنوان و عملیات مرصاد ضربه سنگینی را به سازمان وارد میکند. طبق اعلام مسعود رجوی قریب به ۱۵۰۰ تن به هلاکت می رسند.
مسعود رجوی در واکنشی هیستریک و فرار به جلویی مفتضحانه به ترفند های بی شرمانه دست زده و اعضای سازمان را از دلایل شکست عنوان می دارد. در این عملیات علی زرکش جانشین مسئول اول سابق مسعود رجوی که طی سال های ۱۳۶۴ به جهت مخالفت با اقدامات تروریستی رهبری از رده خود خلع و در پایگاه اوورسورواز فرانسه و طی یک محاکمه درون تشکیلاتی به مرگ محکوم شده بود، نیز با مهارت های استبدادی سازمان به مصاف مرگ فرستاده شده و به هلاکت می رسد. حال و بعد از عملیات مرصاد مرحله رسمی تر و دوم انقلاب ایدئولوژیک و درون سازمانی، ساری و به زور جاری می شود. بلافاصله سیل جدایی های اعضای به ظاهر معتبر سازمان مجاهدین خلق اتفاق می افتد کریم حقی و سبحانی و….. جزو این طیف جداشدگان قراردارند. سازمان در سال ۷۲ برای طیفی دیگر روش های خشونت بارتری را برمی گزیند و آنها را با همکاری استخبارات عراق به زندان ابوغریب روانه می کند.
در این مرحله خانواده هایی جدا می شوند که از شروع فاز نظامی تا آن مرحله تمام هست و نیست زندگی خود را فدیه ! نابخشودنی رهبری سازمان کرده بودند. فضای تشکیلات در قرارگاه اشرف سریعا امنیتی تر می شود.
حقوق فردی افراد به سرعت نابود می شود و اظهارنظرها ممنوع. عملا اصل سانترالیزم دموکراتیک در سازمان با انحلال کمیته مرکزی سازمان و برجسته شدن رهبری عقیدتی سیاسی ! مسعود رجوی حذف می شود. از سوی مسعود رجوی، مطالبه ذوب شدن در رهبری سازمان درخواست می شود. افراد در رصد و کنترل دائمی قرارگرفته می شوند.
انگ ها و برچسب های زیادی به اعضا زده می شود تا آنها را به تمکین مورد نظر تشکیلات هدایت کنند. در سال ۱۳۷۳ مسعود رجوی به ناچار و برای درهم شکستن مخالفت های رو به افزون اعضاء تمامی نفرات مسئله دار و بریده که از افراد باسابقه سازمان بودند را بازداشت و به مکان مشخصی در قرارگاه اشرف منتقل و طبق اظهارات افراد جداشده به مدت ۶ ماه تحت شکنجه و بازداشت قرار می دهد. باز تعدادی از آنها به جهت مقاومت در قبال خواسته های رجوی به زندان ابوغریب اعزام و بی شمار افرادی هم با روحیه ای شکسته تر و با اخذ رده های تشکیلاتی آنان به واحدهای مربوطه عودت و مکرراً مورد مراقبت های ویژه قرار می گیرند. مسعود رجوی با این اقدام مشخص عملا قبل از رسیدن به هر جایگاه حکومتی از شیوه های یک دولت فاشیستی بی بهره نمی ماند.
سیل خودکشی زنان و مردان در قرارگاه اشرف رو به فزونی می گیرد که در گورستان های اشرف در عراق هنوز مدفونند. خانه تکانی های امنیتی مسعود رجوی باز نایستاده است و این بار مسئول فرار مسعود رجوی از ایران در تیرماه سال ۶۰ یعنی فرمانده فتح اله از مقام خود خلع و در نشستهای مختلف سازمان ودر قرارگاه اشرف مورد تحقیر و سرکوب و بازداشت قرار می گیرد. استمرار و عمق بخشیدن به محتوای مجاب سازی ذهنی اعضا و کیفیت بخشیدن به فضای فرقه ای با اضافه کردن بندهای دیگر انقلاب درون سازمانی سرعت می گیرد.
نشست های حوض و بعدا طعمه و…. و آنگاه نشست دیگ و … سرفصل های دیگر سرکوب و شکنجه اعضای ناراضی در تشکیلات مسعود رجوی به شمار می آیند. دقیقاً در این نشستها که گاه یک ماه به طول می انجامد افراد خاص و مسئله دار و گاهاً خواهان جدایی از تشکیلات مورد تفتیش عقیده قرار می گیرند پرتاب کردن صندلی، فحش های رکیک و کتک زدن و طلب اعدام فرد موردنظر همراه با فحاشی و …. از محتوای این جلسات به شمار می آیند.
خیلی از این افراد بعداً خودکشی و یا حتی بعد از جداشدن در شرایط بستری در کلینیک های حرفه ای اعصاب و روان قرار می گیرند. رجوی اصرار دارد همه با پای او جلو روند.انتقاد از مسعود رجوی و هرمسئول لایه بالاتر گناه ایدئولوژیک محسوب می شود. تمامی اعضا مکلف می شوند فاکتهای جنسی خود را در دفترچه ای ثبت و در نشست هایی با نام “غسل هفتگی” پیش همگان خوانده و همچون اعترافات کلیسایی پاک شوند !
در این سال ها به سرعت تمامی اعضای شورای خود ساخته به اصطلاح مقاومت ملی ایران به جهت خود شیفتگی های غیرقابل وصف و تحمل ناپذیر مسعود رجوی اعلام جدایی می کنند.حزب دمکرات کردستان ایران، متین دفتری یا همان نوه مصدق، بهمن اعتماد، کریم لاهیجی، خانم الهه، فریبا هشترودی، حاج علی اصغر حاج سید جوادی، منصور فرهنگ، احمد سلامتیان، خان بابا تهرانی، حسن ماسالی، ناصر پاکدامن، ابوالحسن و فیروزه بنی صدر از زمره این شخصیتها می باشند.
جدایی اعضای ناراضی سازمان از سال ۲۰۰۳ و سرنگونی صدام حسین از اریکه قدرت در عراق و خلع سلاح تشکیلات توسط ارتش امریکا و بازداشت خانگی آنان در اشرف اوج می گیرد. طی ۴ سال تعداد افراد جدا شده به ۱۵۰۰ نفر بالغ می شوند که قریب به ۹۰۰ نفر آنان در همان سالها به کشورمان باز می گردند و مابقی به مرور زمان به اروپا راهی می شوند.
مخالفت با خانواده و ممانعت از ملاقات آنان با فرزندانشان در پایگاه اشرف ۳ در آلبانی، تهدید و ارعاب جداشدگان چندسال اخیر و سنگ اندازی در استفاده آنان از مزایای کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی و شرکت در سطح گسترده اقدامات پولشویی تحت عناوین مؤسسه های ایرانی خیریه و استمرار اخذ تعدات کتبی از نفرات باقیمانده در اشرف ۳ برای جلوگیری از خروج آنان از تشکیلات و نابودی فردیت پوینده آنان، نمونه اقدامات ضدبشری سازمان برای ضربه زدن بر منافع ملی کشورمان و افراد ناراضی حاضر در تشکیلات خوانده می شوند.
مصطفی آزاد