رضا جان سلام.
حالت چطور است؟ انشالله که خوب باشی. من و تمام خانواده دلتنگ تو هستیم. نمی دانم چه زمانی می توانم دوباره ببینمت. بعضی وقتها از خیابان و کوچه هایی که قبلا با هم تردد می کردیم رد می شوم و به یاد خاطرات گذشته که با هم بودیم می افتم. برای من خیلی سخت است که تو در بین ما نیستی. این نبودنت بدجور من و همه اعضای خانواده را آزرده خاطر کرده است.
رضا جان برای چه کار و چه هدفی خودت را در کمپ آلبانی محبوس کرده ای؟ به احتمال زیاد می گویی برای آزادی! سئوال من از شما این است که آیا تو در کمپ آزاد هستی؟! اگر واقعاً در کمپ آزاد هستی چرا با خانواده ات چندین سال است تماس نگرفته ای؟ چرا به شما اجازه تماس نمی دهند؟ تا کی می خواهی چشمان خود را به روی واقعیت ها ببندی؟! ما نگران تو هستیم و دلمان به حال تو می سوزد. کمی با خودت فکر کن و خودت را از وضعیتی که در آن گرفتار شده ای نجات بده.
برادرت محمد