چند ماهی است که درگیری و تنش بین ایران و اسرائیل به نسبت گذشته شدت بیشتری گرفته است و حتی به حملات مستقیم در خاک یکدیگر نیز کشیده شده است. این که این تنش ها تا کجا پیش خواهد رفت موضوعی نیست که در این مطلب بخواهم به آن بپردازم، آنچه در اینجا می خواهم بیان کنم فرصت طلبی رجوی ها و ایستادن همیشگی آنها در سمت دشمنان ایران است. این را می توان در جریان جنگ ایران و عراق به وضوح دید. در حالی که عراق به ایران تجاوز کرده و بخشی از خاک ایران را اشغال نموده بود، رجوی ها که در اوهام رسیدن به قدرت بودند، آن را فرصتی مناسب برای خود دیدند. از نظر رجوی جنگ ایران و عراق شکافی بود که نه تنها می توانست با کمک آن به حیات خود ادامه دهد بلکه شرایطی ایجاد کرده بود که در تعادل قوای نظامی به نفع رجوی ها عمل می کرد چرا که بخش عظیمی از نیروهای ایران، اعم از نیروهای نظامی و بقیه نیروها درگیر جنگ با عراق بودند و مسئله اول کشور در آن زمان این جنگ بود. رجوی با سوء استفاده از این موضوع در حالی که ایران درگیر جنگ بود جنگ مسلحانه را با جمهوری اسلامی شروع کرد و فکر می کرد که ایران قوای کافی برای جمع کردن قائله تروریستی او که دقیقاً در خدمت جنگ طلبی و تجاوزات نیروهای صدام بود را در داخل کشور نخواهد داشت. با این حال با مقاومت مردم ایران و جوانان وطن، رویاهای شیطانی رجوی نقش بر آب شد و او نتوانست در داخل کشور اقدامات تروریستی خود اعم از بمب گذاری در مراکز دولتی و غیر دولتی و کشتار مسئولین و مقامات و همچنین ترورهای کور و به شهادت رساندن مردم عادی را ادامه دهد.
اما رجوی باز هم راه نجات خود و ادامه حیات ننگین مجاهدین خلق را در مزدوری بیشتر برای صدام دید و از این رو در حالی که از سال 1362 به صورت مخفیانه نیروهای مجاهدین خلق در عراق حضور داشته و از خدمات دولت صدام بهره می بردند، اما از سال 1365 با ورود رجوی به عراق این ارتباط و حضور علنی شد و رجوی ارتش خصوصی صدام را تحت عنوان ارتش آزادیبخش ایجاد نمود و با کمک های تسلیحاتی، لجستیکی، اطلاعاتی و . . . ارتش صدام، در نوار مرزی ایران و عراق اقدام به انجام عملیات نظامی نمود که طی آن تعدادی از مرزبانان ایرانی شهید یا مجروح و اسیر شدند و مقادیری از سلاح ها و تجهیزات ایران نیز منهدم شد یا به دست مجاهدین و عراق ها افتاد. تا آن که با پذیرش آتش بس از سوی ایران، رجوی دستور انجام عملیات موسوم به فروغ جاویدن را داد و طی آن نیروهای مجاهدین خلق کمرشکن شدند. پس از آن نیز چون ارتش رجوی زائده جنگ بود، امکان انجام عملیات برایش وجود نداشت و در نتیجه مشکلات تشکیلاتی و ریزش نیرو شدت گرفت و رجوی چاره را در شامورتی بازی “انقلاب ایدئولوژیک” یا همان انقلاب طلاق دید و مجاهدین خلق را از یک گروه تروریستی به یک فرقه تروریستی بدل نمود.
با این حال رجوی کماکان در شکاف عدم امضای قرارداد صلح بین ایران و عراق خود را حفظ نمود و عراق را مامن خود کرد تا آن که آمریکایی ها عراق را اشغال نمودند.
از این زمان دیگر شکاف بین ایران و عراق بسته شد و رجوی ناچار بدنبال شکاف دیگری برای ادامه حیات بود که البته لازمه آن وطن فروشی، خیانت و جاسوسی بود. رجوی تلاش نمود تا به مسائلی که بین ایران و آمریکا وجود داشت دامن زده و در این شکاف برای خود جایی برای ادامه حیات درست کند. از آن پس او با کمک اسرائیل به ایجاد یک بحران درباره برنامه هسته ای ایران مبادرت نمود.
در رابطه با برنامه هسته ای ایران اقدامات مجاهدین خلق کاملاً همسو و در خدمت خواسته های اسرائیل بود. وظیفه جدیدی که از سوی اسرائیل برای مجاهدین خلق مشخص شده بود این بود که آنها می بایست برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را زیر علامت سوال برده و ایران را متهم نمایند که در حال ساخت بمب اتم است. مجاهدین خلق به این منظور با برگزاری کنفرانس های متعدد و تبلیغات وسیع و با نشان دادن تصاویر ماهواراه ای که بیشتر آنها را اسرائیل در اختیار آنان می گذاشت و بیان اطلاعاتی به ظاهر سری که عموماً از جانب منابع بی طرف غیر واقعی و بی ارتباط با موضوع عنوان می شدند، زمینه سازی مطرح کردن برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به عنوان یک برنامه خطرناک برای تولید بمب اتمی را به اجرا در آوردند. بخصوص که مجاهدین خلق در ظاهر یک گروه ایرانی بودند و با این ترفند، اسرائیل اینگونه وانمود می کرد که ایرانیان مخالف برنامه هسته ای دولت ایران هستند.
رجوی در پیامی که بعد از امضای قرارداد برجام بین ایران و 1 + 5 در تاریخ 27 تیر خطاب به نیروهایش فرستاد به جاسوسی ها و خیانت هایی که علیه برنامه هسته ای ایران انجام داد اذعان نمود و گفت که از سال 1370 تا سال 1394 آنها 110 بار بر علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران کنفرانس و برنامه های جاسوسی و تبلیغاتی برگزار کرده اند.
رجوی ها به خوبی می دانستند که این اقدامات تنها به ضرر دولت ایران نخواهد بود بلکه بیشترین فشار را بر مردم ایران وارد می کند. رجوی با وقاحت در همان پیام 27 تیر اعتراف کرد که اقدامات مجاهدین خلق زمینه ساز “ساختار تحریم های فلج کننده” علیه مردم ایران بوده است.
در تمام این مدت با هر تحریمی که علیه ایران اعمال می شد، رجوی ها در صف دشمنان جنگ طلب ایران، بلافاصله موضع گرفته و با استقبال از آن تحریم، تاکید می کردند که این حد از تحریم کافی نیست و باید باز هم بیشتر شود. این در حالی بود که فشار تحریم ها اساسا بر روی مردم ایران بود و حتی بیماران را از دسترسی به دارو و امکانات پزشکی محروم نموده بود. اما برای رجوی ها تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که اربابان جدید اجازه ادامه حیات به آنها را بدهند.
هر چند علیرغم تمام این وطن فروشی ها که مجاهدین خلق انجام دادند باز هم نتوانستند از گندم ری بخورند و رجوی در همان پیام فوق از اینکه اربابانش بابت این همه وطن فروشی حتی تکه استخوانی هم جلوی شان نیانداختند و فقط از مجاهدین خلق به عنوان ابزار بهره برداری کردند گلایه کرده و گفت: “بگذریم که آمریکا و اتحادیه اروپا با ناخن خشکی تمام حتی یک کلام و یک تشکر خشک خالی هم در اسناد رسمی و در قطعنامه های شورای امنیت از آن چه مقاومت ایران [فرقه تروریستی رجوی] انجام داده است نگفتند و به روی مبارک نیاوردند”.
وقتی برجام بین ایران و 1 + 5 امضا شد، رجوی ها در خدمت به نتانیاهو و برخی جنگ طلبان غربی با این قرارداد دشمنی کردند. آنها برای تحقق خواسته نتانیاهو که صلح را زمینه ساز نابودی خود می داند، مو به مو خط نتانیاهو در دشمنی با برجام را در دستور کار خود قرار داده و هرچه از دست شان بر می آمد بر علیه برجام انجام دادند.
نکته دیگر اینکه در ترور دانشمندان هسته ای ایران نقش خدمات اطلاعاتی مجاهدین خلق بسیار بارز است به گونه ای که نام دانشمندان ترور شده ایرانی ابتدا در سایت های مجاهدین خلق مطرح می گردید و حول آنان یک ضد تبلیغات وسیع برای آن که آنان را سازندگان بمب اتم و شخصیت منفی معرفی کنند صورت می گرفت تا به این ترتیب زمینه سازی و آمادگی ذهنی برای حذف فیزیکی این دانشمندان توسط اسرائیل مهیا شود.
هنگامی هم که ترامپ اقدام به خروج از برجام نمود رجوی ها با دم شان گردو شکستند و خوشحال بودند که باز تحریم بیشتر شده و فشار بر مردم ایران افزایش خواهد یافت.
از مهر سال گذشته که جنگ بین فلسطینی ها و اسرائیل شدت گرفته و در نتیجه نتانیاهو برای خلاصی از ضربات اطلاعاتی، نظامی و سیاسی که خورده و برای نجات خودش از محاکمه و شکست دولتش تلاش دارد تا دامنه جنگ را به ایران و جبهه مقاومت بکشاند، مجاهدین خلق همچون گذشته به خوش خدمتی مشغول شده اند. آنها مستمراً ایران را عامل جنگ در منطقه معرفی کرده و از اصطلاح “سر مار جنگ طلبی” برای ایران استفاده می کنند و تلاش دارند تا در خدمت به نتانیاهو، آمریکا را به سمت درگیری با ایران سوق دهند.
در 10 ماه گذشته که اسرائیل در غزه جنایات زیادی انجام داد، به جز در شرایطی که آنقدر جنایات اسرائیلی ها در غزه فجیع بود که حتی غربی ها هم مجبور به محکوم کردن آن شدند، دستگاه تبلیغاتی مجاهدین خلق هیچ اشاره ای به جنایات اسرائیلی ها در غزه و رنج و ستمی که مردم آنجا متحمل می شوند نمی کنند.
مریم قجر و دیگر سران فرقه مجاهدین خلق و دستگاه تبلیغاتی این فرقه در وانفسای کشتار مردم بی گناه غزه دنبال فشار بر مردم ایران و کشاندن جنگ به سمت ایران هستند و خواسته هایی که مطرح می کنند به این شرح است:
1- فعال کردن مکانیزم ماشه طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد
هدف از این خواست این است که تحریم ها بر مردم ایران فشار بیاورد، به این امید که این فشار مردم را رو در روی دولت ایران قرار دهد.
2- قرار دادن ایران ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد بهعنوان تهدید مبرم صلح و امنیت جهان
هدف رجوی ها از این خواسته این است که امکان حمله نظامی به ایران فراهم شود تا شاید به قول رجوی:
“طغاری بکشند ماستی بریزد/جهان گردد به کام کاسه لیسان” این عین حرف رجوی است که بارها آن را در نشست های درونی بیان می کرد.
خلاصه:
رجوی ها چون مورد نفرت مردم ایران هستند، ادامه حیات خود را در میان شکاف ها میسر می دانند. بنابراین همواره دنبال این هستندکه چه شکافی بین ایران و دیگران وجود دارد تا در آن جا خوش کرده و ضمن ادامه حیات ننگین و خائنانه شان، تکه استخوانی هم به عنوان پاداش اقدامات شان دریافت کنند. برای مثل آنچه درباره موضوع حقوق بشر در ایران می کنند از این دست است.
رجوی ها همیشه در صف دشمنان ایران قرار دارند و دشمنی آنها فقط با دولت یا نظام حاکم بر ایران نیست، آنها دشمن مردم ایران هستند و برای شان مردم ایران ارزشی ندارند. نه از شادی شان شاد می شوند و نه از غم شان غمگین می گردند. برای همین به هر قیمت تلاش می کنند تا بر مردم ایران فشار و سختی و جنگ تحمیل کنند. همکاری با صدام، دشمنی با برجام، حمایت از اقدمات ضد ایرانی ترامپ (حتی ممنوع کردن ورود دانشجویان ایرانی به آمریکا) از جمله این اقدامات است. اما بنابر ضرب المثل خودمان که چاه کن همیشه ته چاه است، رجوی ها از این همه خیانت چیزی عایدشان نشد و نخواهد شد. نشان به آن نشان که :
– در عراق زمین گیر شده و به مرور فقط درگیر خودشان بودند و حاصل آن خودکشی، مرگ و میر و یا فرار و جدایی نیروهای شان شد.
– وقتی آمریکا عراق را اشغال کرد، ارتش رجوی را که یک مترسک بود منحل و خلع سلاح نمود.
– به درخواست دولت و ملت عراق مجاهدین خلق از این کشور اخراج شدند.
– دولت آلبانی به دلیل قانون شکنی های مستمر مجاهدین خلق و تهدیدی که برای منافع کشورشان دارند آنها را ممنوع الفعالیت کرده و مریم قجر در این کشور ممنوع الورود و ممنوع الخروج است.
– پلیس فرانسه یعنی کشوری که مقر اصلی فرقه مجاهدین در اروپا است، یکی از پایگاه های مهم فرقه مجاهدین را بدلیل اینکه نسبت به آن نگران بود مورد بازرسی قرار داد و چند نفر از اعضای فرقه که به صورت غیر قانونی در این پایگاه حضور داشته را از فرانسه اخراج نمود. همچنین بخشی از دستگاه ها و وسایل آنها را ضبط نمود.
– دوسال است که دولت فرانسه اجازه برگزاری مراسم سالانه را به مجاهدین خلق نمی دهد و آنها در داخل مقر خودشان برنامه را اجرا می کنند.
خلاصه آن که ایستادن مجاهدین خلق در کنار اسرائیل و دولت کودک کش نتانیاهو جز نکبت برای آنها دستاوردی نداشته و ندارد و امروز فقط مردم ایران نیستند که از این فرقه تروریستی متنفرند، بلکه مردم فلسطین، لبنان و عراق هم بدلیل همراهی شان با اسرائیل از آنان نفرت دارند.
ایرج صالحی