بنظر میرسد که ضربات وارده بر مجاهدین خلق آن چنان شدت گرفته است، که این بار شورای به اصطلاح ملی مقاومت مجبور به پیشدستی شده است تا مگر بتواند در برابر قدرت رسانههای اروپایی مقاومت کند. اطلاعیه اخیر شورا خود بیانگر این است که موج رسانهای دیگری از سوی کودک سربازان سابق مجاهدین در پیش است.
پس از انتشار مصاحبه امین گل مریمی، در مجله دیسایت، پخش مستند کودکان کمپ اشرف در جشنوارهها و تلویزیون ملی سوئد و مصاحبه روزنامه لوموند فرانسه با کودک سربازان، این بار رسانه آلمانی دیگری قصد پرداختن به این موضوع را دارد. جالب آنکه خبر این مقاله را سازمان با شلوغکاری تحت عنوان اطلاعیه شورا منتشر کرده است.
چنان چه از متن اطلاعیه برمیآید روزنامه آلمانی تاگس سایتونگ (die Tageszeitung) به رسم اصول حرفهای روزنامه نگاری، سوالاتی را برای نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان فرستاده است و نمایندگی شورا از سؤالات خبرنگاری که “دوست نظام” خوانده میشود، مطلع شده است که گزارش پیش رو “سراپا کلیشه افترائات پیشین خبرنگارانی از همین دست” است.
مجاهدین خلق این اقدامات پیش دستانه را پیش از این در جریان پخش مستند کودکان کمپ اشرف در جشنواره های سوئدی تمپو و گوتبورگ نیز انجام دادند. در آن زمان نیز مجاهدین بدون آنکه اطلاعی از محتوای فیلم داشته باشند، عوامل خود را به مقابل و داخل سالن کشاندند تا با ایجاد هیاهو و جنجال پخش مستند را به حاشیه برند. سارا معین کارگردان مستند در مصاحبه ای که با کیهان لندن داشت، ادعای دمکراسی خواهی مجاهدین خلق را به چالش کشید. او تاکید کرد در اکرانهای آینده فیلمش مجاهدین خلق میتوانند در چارچوب دمکراسی و آزادی بیان تظاهرات کنند. اما باید از آنها پرسید: “آیا بهتر نیست اول فیلم را ببینید و بعد تظاهرات کنید؟”
آیا این هیاهوهای مجاهدین به این خاطر نیست که سران مجاهدین خلق از قدرت رسانه با خبر هستند؟ آنها میدانند که در صورت شدت گرفتن موج رسانهای درباره نقض حقوق کودکان در این تشکیلات، دیگر راه فراری در برابر عدالت نخواهند داشت. همچنین برگزاری دادگاه محاکمه 104 تن از سران مجاهدین خلق نیز –چنانکه در استدلال های کذایی اطلاعیه شورا نیز اذعان شده است—جبهه دیگری است که به جبهه افشاگریهای کودک سربازان و اعضای جدا شده، افزوده شده است و گویی مجاهدین همواره برای دفاع از خود ناچار به اتهام و افترا هستند: برچسب مزدوری.
در حالی که مجاهدین خلق اکنون در اروپا زندگی میکنند، اصول دمکراتیک برای آنها خالی از معناست. در اطلاعیه مذکور مجاهدین خلق صراحتا نشان میدهند که قصد ندارند با رویکردی حرفهای پاسخ سوالات روزنامهنگار آلمانی را بدهند. اگر واقعا چنان که ادعا میکنند دلایل و اسناد معتبری برای آنچه “کلیشه افترائات” میخوانند، دارند، میتوانند چنان که مرسوم است، در پاسخ کتبی به روزنامه تاگس سایتونگ ارائه کنند.
در عوض این رفتار حرفهای و متمدنانه، اطلاعیه شورا تنها در چند بند کوتاه با ملغمهای از اسامی و تاریخهای بیربط به زعم خود اسنادی برای تکذیب اظهارات کودک سربازان پیشین و اعضای جدا شده میدهد که معلوم نیست چه ارتباطی به دادگاه سران مجاهدین خلق در تهران دارد. در کل اطلاعیه، مجاهدین خلق مفاهیمی را برای دفاع از خود به هم میبافند که نه تنها، آنها را از جرم استخدام کودک سربازان و عملیاتهای تروریستی مبرا نمیکند، بلکه شاهدی دیگر بر بیمنطقی و ضعف استدلال در این تشکیلات به دست میدهد.
در این میان اطلاعیه شورا مشخصا به محمدرضا ترابی کودک سربازی که این روزها خاطرات و اسنادش از دوران کودک سربازی به شدت مورد استقبال قرار گرفته، حمله میکند. قتل پدر او یعنی قربانعلی ترابی زیر شکنجههای تشکیلاتی را انکار میکند اما شواهدی که برای این مدعا ارائه میدهد به شدت بیپایه و بیربط به نظر میرسد. نهایتا پس از به در و دیوار زدن های بدون نظم منطقی، در پایان اطلاعیه ارائه اسناد را به درخواست ملاقات با سردبیر روزنامه معطوف میکند.
و اما محمدرضا ترابی در پاسخ به این حملات در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس و فیس بوک و اینستاگرام موشکافانه باگهای موجود در اطلاعیه کذایی شورا را به چالش میکشد، بر راه افشاگری بیشتر پافشاری میکند و ملت ایران را خانواده خود میداند، نه آن 16 نفری که سازمان ادعا میکند خانواده او هستن اما او حتی در زمان حضورش در کمپ مجاهدین خلق هم اجازه ارتباط با این “خانواده” را نداشت:
خاک تو سرت رجوی که از فرط سوزش افشای حقیقت جنایاتت به دست و پا افتادی. دُم مجاهدین سر افشای جنایت عضو گیری کودک سربازان حسابی به تله افتاده و هرچی دست و پا میزنند بیشتر غرق میشوند.
لطفا به پاراگراف اول این اطلاعیه توجه کنید و ببینید مجاهدین چطور آسمان ریسمان رو به هم میبافند. کم مانده ذوب شدن یخهای قطب جنوب و افزایش دمای کره زمین رو هم به من نسبت بدند.
در این اطلاعیه مجاهدین با شیادی تمام به موضوع حکم دادگاه آلمان اشاره کردند و طوری وانمود کردند که در این دادگاه پیروز شدند در حالی که شکست سنگینی خوردند و مجبور به پرداخت غرامت چند صدهزار یورویی شدند.
مجاهدین پیشاپیش به خبرنگار برچسب “دوست نظام” زدند در حالی که او فقط لیستی از سوالات را برای آنها ارسال کرده و از آنها خواهان موضعگیری شده. آنها حتی از محتوای مقاله خبر ندارند و صرفا چون این خبرنگار آلمانی از آنها سوالاتی را مطرح کرده که به مزاجشان خوش نمیآید، چنین برچسبی زدند.
اطلاعیه به زهرا سراج (مادر من) به عنوان “همسر” قربانعلی (پدر من) اشاره کرده و اینکه او شهادت داده که شکنجه و قتل قربانعلی یک “دروغ وزارت اطلاعات” است. توجه کنید که نمیگوید همسر سابق! این در حالی است که زهرا و قربانعلی در ۱۳۶۷ به دستور رجوی مجبور به طلاق اجباری شدند.
پدر من در سال ۱۳۷۴ در کمپ اشرف به دستور رجوی و توسط مجاهدین شکنجه شد و به قتل رسید. این یعنی ۵-۶ سال پس از طلاق اجباری و جدایی از زهرا سراج. همانطور که قبلاً توضیح دادم، در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، رجوی میگفت که طلاق کافی نیست و باید از همسر سابق تان متنفر باشید.
حالا زهرا سراج مغزشویی شده به دست رجوی، که پس از ۱۳۶۸ از پدر من متنفر بود و دیگر اصلا او را ندید، و خود یکی از شکنجه شدهها در کمپ به دست مجاهدین بود را به عنوان شاهد معرفی میکنند. عجب شاهدی! به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم.
مجاهدین در اطلاعیه به “شانزده تن” از اعضای خانواده من که علیه من موضع گرفتند اشاره میکنند. منی که ۱۸ سال توی فرقه مجاهدین بودم نمیدونستم که “۱۶ عضو خانواده” دارم! یعنی اینها حتی در این آمار هم گنده گویی میکنند. کسی که در روستای شما در خانه بقلی زندگی میکند که نمیشه خانواده!
مجاهدین با فریبکاری تمام قسمتی از صحبتهای من در یک لایو را کات کردن و به عنوان سند رو میکنند که هیچ کودک سربازی در عملیات نظامی شرکت نداشته. اولا که صحبت من عطف به یگانی بود که خودم در آن حضور داشتم. اتفاقا حتی کودک سربازان ۱۵ ساله در قرارگاههای دیگر در عملیات شرکت داشتند.
در ادامه همان کلیپی که مجاهدین کات کردند من توضیح دادم که طبق قانون بینالمللی، کودک سرباز به فردی گفته میشود که زیر سن ۱۸ سال و عضو یک گروه مسلح باشد. در این شرایط فرد، حتی اگر آشپز یا باربر باشد باز کودک سرباز است چرا که در منطقه جنگی است و جانش همواره در خطر.
در پایان هم مجاهدین به موضوع پرداخت پول به من در آلبانی اشاره میکنند. در این مورد قبلا روشنگری کردم که این پول (ماهی ۳۰۰ یورو به مدت یک و نیم سال) تعهدی بود که مجاهدین به سازمان ملل در قبال اعضای جداشده شان پذیرفته بودند و مطلقا از جیب خودشان نمیآمد.
یعنی مجاهدین ماهانه بابت هر عضو جدا شده در آلبانی ۵۰۰ یورو دریافت میکردند و ابتدا ۴۵۰ و بعد از مدتی فقط ۳۰۰ یوروی آن را به ما میدادند. با این کار آنها تلاش میکردند همواره بر روی اعضای جداشده کنترل داشته باشند. در موارد زیادی هم پول به شرط خبرچینی برای فرقه پرداخت میشد.
ای مجاهدین شیاد و رجوی درمانده، من بیدی نیستم که با این بادها بلرزم. اطلاعیه صادر کنید و دروغ پخش کنید و علیه من سند سازی کنید و از “خانوادم” علیه من استفاده کنید. اما وعده ما در محکمههای بینالمللی و مجازات شما به دست قانون و عدالت. خانواده من ملت ایران است و پشتم با آنها گرم.
مزدا پارسی