زمانیکه در اشرف در عراق اعلام جدایی کردم، سران مجاهدین خلق با ترفندهای مختلف می خواستند که من را نگه دارند. مثلا می گفتند که ما خودمان آنهایی که درخواست جدایی دارند را به خارج می فرستیم که در دام رژیم ایران نیفتند و به این شیوه از من تعهد گرفتند که مدتی صبر کنم و به کمپ آمریکایی ها نروم و به من قول دادند که با هزینه های خودشان من را به هر کشوری بخواهم، می فرستند. اما عملا دروغ بود و فقط برای سپری کردن زمان و نگه داشتن من چنین گفتند.
وقتی که به آلبانی آمدیم هم می خواستند همان خط خودشان که در عراق برای نیروها اجرا کردند را پیش ببرند.
ما به آلبانی رفتیم و دیگر کمیساریا خرج و مخارج ما را می داد و مکانی را هم دولت آلبانی در اختیار ما قرار داد تا مستقر شویم. و دیگر عضوی از مجاهدین خلق نبودیم و مسئولیتی هم در قبال آنها نداشتیم. ولی جواد خراسان و افشین علوی مراجعه می کردند ومی گفتند هر خبری هست و می بینید به ما بگویید. ما کمکتان می کنیم.
ما جداشده ها در کمپ های جداگانه ای مستقر بودیم و حتی خورد و خوارک ما را مجاهدین نمی دادند. یک روز من را صدا زدند که این تعهد را امضا کن! با این مضمون که در نشست های رهبری شرکت کن ولی در همان جای خودت مستقر باش! یعنی جاسوسی بچه های جداشده را بکنم.
تعهدهای زیادی از من گرفتند:
– تعهد سر حمله ائتلاف به عراق که مسعود رجوی تعهد گرفت از همه که اگر اتفاقی بیفتد، فروغ 2 را شروع می کنیم و همه باید با این تعهد در این آ (آمادگی ) با ما باشید و همه تبعیت کنید . اما وقتی که آمریکا حمله کرد خود رجوی فرار را بر قرار ترجیح داد .
– تعهد سر دستگیری مریم رجوی در فرانسه که در صورتی که مریم رجوی آزاد نشد، اقدام به خودسوزی کنیم.
– تعهد سر طلاق های اجباری چه مجرد و چه متاهل و …
– تعهد سر شکست های رجوی و خلع سلاح که در این صورت بندی آورد به نام بند (ص) که با همین بند، قفلی به پای اعضا بزند .
و در واقع تعهد یعنی قفل زدن به پای اعضا ….
علی پناه فرحناک