با تعهد نامه ات دفنت می کنیم!

من طاها حسینی هستم. قبلا در خاطراتم اشاره کرده بودم که سازمان مجاهدین خلق توسط عواملش مرا در ترکیه فریب دادند و به عراق منتقل کردند. وقتی وارد مناسبات سازمان شدم، دنیای عجیب و غریبی را دیدم که تحملش برایم سخت بود. از زندگی تکراری و خشک درون تشکیلات خسته شده بودم و به همین دلیل درخواست خروج دادم. چندین بار به فهیمه اروانی گزارش دادم و در گزارشم گفتم مرا به ترکیه برگردانید. بعد از دادن گزارش برای من نشست گذاشتند و یک سری از کادرهایشان را جمع کردند و مرا سوژه کردند و تا توانستند در نشست به من توهین کردند.

به من گفتند تعهد نامه را بخوان و بعد از خواندن بایستی امضاء کنی. من با بچه های پذیرش محفل زیادی داشتم. همه ما را سازمان فریب داده بود و به پادگان اشرف منتقل کرده بود. سران سازمان به من گفتند: چرا با نفرات جدید پذیرش محفل می گذاری و آنها را هم مثل خودت خراب کردی. تو بایستی تعهد بدهی دیگر با نفرات پذیرش محفل نگذاری. به آنها بگو من از ترکیه نیامدم و از مرز ایران وارد کشور عراق شدم. از من می خواستند روی واقعیت ها خاک بپاشم. اما من نمی توانستم به دوستانم در پذیرش دروغ بگویم چون واقعیت چیز دیگری بود.

چندین بار برای من نشست گذاشتند و تعهد گرفتند. آخرین تعهدی که از من گرفتند قبل از جنگ ائتلاف بود. نشستی را برای من برگزار کردند و بعد از توهین های فراوان، یک برگ کاغذ A4 جلوی من گذاشتند و گفتند اگر این را امضاء نکنی، گور خودت را با دستت کندی. من هم اجبارا تعهد را امضاء کردم. وقتی تعهد نامه را امضاء می کردم مجددا به من تاکید کردند که تو تعهد نامه را امضاء کردی. وای به حالت اگر چوب لای چرخ ما بگذاری! با تعهد نامه ات دفنت می کنیم .

طاها حسینی – استان مرکزی – محلات

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا