انالله و انا الیه راجعون
بیاد دوست مهربانم در دوران اسارت و دوران آزادی؛ محمد کرمی و با عرض تسلیت به خانواده محترم کرمی و وابستگان .
شنیدن خبر فوتش برایم بسیار سخت بود. اصلا باور نمی کردم که به این سادگی از بین ما رفته باشد. در طی 30 سال یا بیشتر که با او در ارتباط بودم هیچوقت لبخند از چهره اش محو نمی شد. در بدترین شرایط به همه امیدواری میداد ، در چند سال اخیر که از اسارت سازمان رها شده بود بدون دغدغه شروع به زندگی کرد و تشکیل خانواده داد و از شرایطی که داشت لذت می برد . یکی دوبار بطور خانوادگی با او به مسافرت رفتیم و با اینکه مسافت طولانی بود و خودش رانندگی می کرد ولی برای روحیه دادن به ما هر از گاهی در مسیر متوقف میشد و با همان لبخند همیشگی با همه شوخی می کرد تا کسی احساس خستگی نکند. در طی این سفرها احساس کردم که با تمام وجود تمام دوران سختی که در گذشته داشته را رها کرده و الان به آرامشی در کنار همسر و فرزندش رسیده است که همین باعث سرزندگی و امید دادن به بقیه است.
گاها که او را با خانواده اش میدیدم ، شاهد تلاش او برای زندگی و فراموشی گذشته و امید به آینده بودم و این را در چشم هایش بخوبی میتوانستی ببینی .
دو هفته پیش برای دیدنش به خانه اش رفتم. خیلی خوشحال شد و گفت مسافرتی در پیش دارد و از من قول گرفت وقتی بازگشت حتما یک روز با خانواده مهمانش باشم. اما تقدیر این چنین شد.
او بعد از زیارت هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع) در هنگام بازگشت دچار حادثه شد و از میان ما پر کشید و امید که ضامن او در آخرت امام رضا (ع) باشد .
ضمن تسلیت به همسر، فرزندش و خانواده بزرگ کرمی از خداوند متعال برای بازماندگان صبر و برای این دوست فراموش نشدنی طلب مغفرت خواهانم .
با قلبی مملو از اندوه و خاطره خوش – غلامعلی میرزایی