رجوی بعد از ضربه 7 تیر و 8 شهریور فکر می کرد می تواند با یک حرکت نابخردانه کار نظام نو پای جمهوری اسلامی را تمام کند! رجوی به خیال خودش می تواند در مهر ماه کار را تمام کند اما زهی خیال باطل! هوادارانی که بچه مدرسه ای بودند از مسئولین سازمان سوال کردند مدرسه را چه کار کنیم؟ مسئولین به آنها می گفتند شما به وظایفتان عمل کنید ما بعدا به شما دیپلم می دهیم، نگران مدرسه نباشید. رجوی با این ترفند هزاران جوان و نوجوان را به کام مرگ فرستاد. تا به جای نشستن بر نیمکت مدرسه، سلاح گرم به دست بگیرند و در خیابانها به کشتار مردم مشغول شوند.
نقشه رجوی این بود در مهر ماه که مدرسه ها باز می شوند با بر افروختن آتش و جنگ خیابانی مدارس را به تعطیلی بکشانند و به خیال خام خود فکر می کرد در تعادل قوا مردم به آنها می پیوندند و قیام صورت می گیرد و در نهایت نظام نوپا را سرنگون می کنند.
حاصل این جنگ خیابانی کشته و مجروح شدن صدها نوجوان و جوانان ایران از دو طرف بود. در واقع رجوی بعد از ضربه 8 شهریور و 7 تیر وقتی متوجه شد که نمی تواند با زدن مقامات و مسئولین، نظام را سرنگون کند، کودتای 5 مهر را سازماندهی کرد و تلاش کرد با به حرکت در آوردن میلیشیا و بر افروختن یک جنگ خیابانی رعب و وحشت در جامعه ایران ایجاد کند. اما این حرکت سرانجامی جز شکست نداشت.
برای شخص رجوی روشن بود آن الگو و سقوط شاه در این مقطع دیگر تکرار نمی شود. با این وجود او شانسش را آزمایش کرد و با یک حرکت ناشیانه و غیر منطقی اعضا و هوادانش را در دسته های 50 تایی و 100 تایی به خیابانها آورد که در نتیجه کشته یا دستگیر شدند. برای رجوی مهم نبود چه بلایی سر بچه های مردم می آید. او رویای قدرت را در سر داشت که در نهایت ناکام ماند.
قبل از تظاهرات 5 مهر دستور تشکیلاتی این بود که مسئولین به افراد بگویند که صبحانه مفصل بخورند و از نظر بدنی هم آمادگی داشته باشند تا در صحنه کم نیاورند. وقتی افراد وارد خیابانها شدند شروع به تیراندازی و شلیک هوایی کردند. مسئولین سازمان به افراد گفته بودند مردم وارد صحنه می شوند و قیام صورت می گیرد. تصور باطل سازمان این بود حداقل یک میلیون نفر از جانب مردم به خیابانها می آیند و شما را روی دست بلند می کنند! کج فهمی رجوی را بنگرید. این در حالی بود که در ابتدای راه بودیم و انقلاب نوپا بود و رهبر انقلاب آیت الله خمینی سکان انقلاب را در دست داشت و مردم منتظر فرمان رهبر انقلاب بودند. اما رجوی آمده بود شانسش را تست کند که نهایتا سرش به سنگ خورد.
محمد رضا گلی