نامه برادر عبدالامیر حزبه پور اسیر فرقه رجوی

درد دلی با برادرم عبدالامیر حزبه پور گرفتار در کمپ مجاهدین خلق

عبدالامیر جان سلام

امیدوارم حالت تو خوب باشد. ما که این روزها حال خوبی بابت از دست دادن پسرم که بخاطر زنده نگه داشتن یاد تو اسمش را امیر گذاشته بودم، نداریم. همین چند روز پیش مراسم چهلم درگذشتش را برگزار کردیم. برادر خوبم باور کن تازه کمی فرصت کردم درباره غم و اندوه از دست رفتن پسرم برایت بنویسم. پسرم رفت اما تو سعی کن خوب و سلامت باشی و هر چه زودتر نزد ما برگردی. یادم می آید وقتی یکبار موضوع تو را برایش تعریف کردم و گفتم که بخاطر تو اسمش را امیر گذاشتم بغض گلویش را گرفت و گفت بابا کی عمویم برمی گردد تا او را ببینم؟ من گفتم پسرم او اسیر نامردمانی شده که بویی از انسانیت نبردند ولی انشاالله که او روزی برمی گردد.

برادر خوبم متاسفانه دست اجل به پسرم امیر مهلت نداد و او را از ما گرفت.  پسرم ناگهانی نیمه شب دلپیچه شدید گرفت و تا او را به بیمارستان رساندیم تمام کرد وما را برای همیشه داغدار کرد .

برادرم خیلی سخته فرزندی را تا 22 سالگی برایش زحمت بکشی و بزرگش کنی ولی به یکباره او را از دست بدهی. البته ما راضی هستیم به رضای خدا و حکم و تقدیر پسرم این بوده هرچند جگر ما سوخت. حال برادرجان تو حساب کن خدا بیآمرز پدر و مادرمان چی کشیدند. آنها از این بابت زجر می کشیدند که می دانستند تو هستی اما نمی توانند تو را ببینند و یا حتی صدایت را بشنوند.

برادر خوبم صحبت را کوتاه کنم چون واقعا همین الان که برایت نامه می نویسم گریه امانم نمی دهد ولی خواهش می کنم که هر طور شده خودت را نجات بده. بخدا ماندن نزد نامردمانی که شرف ندارند و بویی از انسانیت نبردند بیش ازاین جایز نیست. رهبران مجاهدین ذره ای به فکر شما نیستند. ما نمی خواهیم تو را هم از دست بدهیم. به هر کجای دنیا که دوست داری برو ولی برای خودت باش. هر چند اگر به نزد ما برگردی که چه بهتر. بهرحال امیدوارم موفق و سلامت باشی و بتوانی در مکانی به غیر از کمپ مجاهدین خلق آزاد زندگی کنی .

برادرت عادل

خروج از نسخه موبایل