به آقای مهندس خدابنده و خانوادههای محترم، بخصوص مادران دردمند و چشمانتظار که فرزندان اسیرشان در چنگال رجوی جنایتکار است.
صدای مادران توسط سفیرانشان در انجمن نجات آلبانی، این بار در شهر تاریخی الباسان، در اکران فیلم مستند #مادر_عشق_جدایی به سمع و نظر بسیاری از مادران، شخصیتهای مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و جوانان رسید.
ما اعضای انجمن نجات آلبانی بسیار مفتخریم که به تعهداتی که به شما آقای مهندس خدابنده، هیئت مدیره محترم انجمن نجات و بخصوص خانوادههای چشمانتظار داده بودیم، توانستیم در وسع خود، تا حدی عمل کنیم.
برای دومین بار در آبانماه، همایش بس باشکوه تری نسبت به اکران قبلی که در شهر اشکودر بود، چه از نظر تعداد شرکت کنندگان و رسانه ها و چه از نظر کیفیت برگزاری، در شهر تاریخی الباسان برگزارشد و مستند برای مدعوین به نمایش درآمد.
لازم به ذکر است که مقدمات برگزاری دومین اکران بلافاصله بعد از پایان اکران اول در شهر اشکودر آغاز شد. با برگزاری نشستهای متعدد خانم اریسا و سرفراز با اعضای شورای اجرایی انجمن نجات آلبانی و رایزنی و تبادل نظرهایشان، شهر الباسان برای اکران بعدی تعیین گردید.
در این راستا خانم اریسا و سرفراز و دیگر اعضا با شخصیتهای مختلف مذهبی، اجتماعی، هنری، اداری، آکادمیک و رئیس انجمن جوانان شهر و بسیاری دیگر چندین ملاقات داشتند. مکان برگزاری کنفرانس در هتل اسکامپا مشخص و بنر بزرگ اعلان برگزاری اکران مستند در جنب درب ورودی هتل قرار گرفت.
توزیع بروشورهای اکران مستند دو روز قبل از تاریخ برگزاری توسط خانم اریسا و پسرش ارمولیندو همراه با تعدادی از اعضای کمیته دانشجویی حمایت از انجمن نجات در مرکز شهر الباسان انجام شد. در این رابطه آقای آلدو و دوستش (یکی از سفیران نجات) شرکت داشتند و همراه با توزیع بروشور موضوع را برای مردم توضیح می دادند.
صبح روز یکشنبه 27 آبان عازم الباسان شدیم. وقتی وارد هتل شدیم بنر بزرگ اکران فیلم مستند #مادر_عشق_جدایی در جنب درب اصلی ورودی هتل را مشاهده کردیم که توجه هر بینندهای را به خود جلب می نمود و به خود افتخار کرده و بالیدیم که همراه با خانواده بزرگ نجات، حداقل نقشی در رساندن صدای مادران دردمند به گوش مردم آلبانی و دولت آلبانی داریم.
ما فورا به آماده سازی سالن و نمایشگاه عکس و کاریکاتور پرداختیم که با عشق و تعهد به مادران برای تسریع کار آمادهسازی تا قبل از شروع برنامه سر از پا نمیشناختیم.
قبل از ورود شرکت کنندگان که در لابی تجمع کرده و منتظر باز شدن درهای ورودی سالن بودند، خبرنگاران و فیلمبرداران ۶ تلویزیون در سالن همایش حاضر و از نمایشگاه و از ورود مدعوین فیلم و عکس و گزارش تهیه کردند و خانم اریسا و آقای آلدو با آنان مصاحبه نمودند.
طنین فریاد در گلوخفته و تکان دهنده مادران دردمند در برنامه الباسان حضار را متأثر و منقلب کرد. من که بین جمعیت حضور داشتم، هنگام تماشای مستند با دیدن صحنهها و شنیدن صدا و فریاد مادران و خواندن زیرنویسها مشاهده میکردم که چگونه منقلب و تحتتأثیر قرار گرفته و بسیاری از مادران از ناراحتی اشک میریختند و گاهی از تعجب و تأسف سری تکان داده، به همدیگر نگاه میکردند و چیزی میگفتند. به خود گفتم آخر مگر متصور است یک انسان با عاطفه و بشردوست بخصوص یک مادر از هرجای دنیا هم که باشد، اشک و گریه و فغان مادری دیگر از داغ سالیان انتظار و بیخبری و هجران از دلبندش را ببیند و اشکش جاری نشود. یا وقتی ببیند یا بشنود از درد و رنج مادرانی که برای ملاقات جگرگوشه هایشان سالها در بدترین شرایط جوی و امنیتی در آنزمان عراق، دورادور حصارها و دروازه اردوگاه فرقه ای اشرف اسم فرزندانشان را صدا بزند، اما بجای دادن ملاقات، سنگ به سر و صورتشان و بد و بیراه تحویل بگیرد، و آنگاه ناراحت و دردمند و متأثر و منقلب نشود.
از تاثیرگذاری این مستند و حقیقت تلخ و دردناک مادران که تاکنون پایانی نداشته و همچنان ادامه دارد، هرچه بگویم، کم است. من البته امیدوارم و یقین دارم با دعای خیر مادران و حمایت انجمن نجات ایران و با همت بالا و انگیزه هرچه بیشتر و با تلاشهای روزافزون ما نجات یافتگان از چنگال رجوی و دوستانمان در انجمن نجات آلبانی و کسب حمایت و پشتیبانی مردم خوب و بشردوست آلبانی، میتوان و باید برای همیشه به شب سرد و سیاه رجوی اهریمن پایان داد تا باشد که آفتاب صبح امید و روشنایی طلوع کرده و بر روح و جسم خسته مادران و پدران سالخورده و خانوادههای رنجدیده از جفای رجوی جنایتکار بتابد و با دیدار و در آغوش گرفتن عزیزان اسیرشان چشمشان روشن و قلبشان شاد گردد.
در اینجا باید اذعان کنم بعد از دیدن این مستند کوتاه اما با هزاران حدیث گویا و طبعأ با دنیایی از درد و رنج، مشقت و محنت، که میدانیم شمهای از سرگذشت تلخ و دردناک هزاران مادر و پدر در قید حیات و از دسترفته و دیگر اعضای خانواده چشمانتطار را به تصویر کشیده است، قطعاً دل هر بینندهای به درد می آید، و من توانستم این همدردی و حمایت را از برانگیختگی و سخنان بعضا خودجوش شخصیتها، مادران و هنرمندان، دانشجویان و جوانان و … در این دو اکران به وضوح ببینم و احساس کنم.
حال ما برآنیم برای رساندن صدای مادران و برای تحقق دادخواهی و خواست برحقشان و افشای جنایات ضدبشری رجوی که درحق ما و خانوادهها و دوستان گرفتارمان روا داشته، به سمع و نظر مردم شریف آلبانی به هر شهری سفر کنیم و با روشنگری خود و کسب حمایت از مردم تقاضا نماییم تا از دولت آلبانی بخواهند به خواست برحق خانوادهها برای ملاقات با فرزندان اسیرشان ترتیب اثر دهند.
آنچه که این میان قابل توجه است سکوت معنادارفرقه رجوی است. باید پرسید که آیا در برابر حرف حق و دادخواهی مادران حرفی برای گفتن دارد؟ من فکر میکنم خیر. زیرا فرقه رجوی از این واهمه دارد که هر واکنش و موضعگیری علیه فعالیتهای قانونی و حقوق بشری انجمن، بر ضد خودش تبدیل شده و با انتشار هر خبری از فعالیتهای انجمن نجات آلبانی که کاملا براساس فعالیت های حقوق بشری است و اینکه اگر خبری از این بابت به گوش دوستان گرفتارمان برسد، اثر معکوس داشته و آنان را برای انتخاب رهایی امیدوار میکند.
بیجار رحیمی – تیرانا