مریم رجوی و روز جهانی منع خشونت علیه زنان

به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان

در روزهای اخیر، به مناسبت “روز جهانی منع خشونت علیه زنان”، مریم رجوی نیز برای عقب نماندن از قافله فریبکاری، با بکارگیری چند دوجین ایرانی اجاره شده، خیابان های اروپا را محلی برای نمایش های حقوق بشری کرده تا خود را ناجی زنان جهان و بویژه ایران جلوه دهد. شعار فریبنده “زن مقاومت آزادی” که وی دوسال پیش در برابر شعار جریان های شکست خورده رقیب تولید کرد تا خود را از مفاسد و هرزگی و فحش های رکیک آنان (که مردم اروپا را هم به تعجب واداشته بود) بری جلوه دهد، همچنان دستاویزی برای پیشبرد اهداف ضدایرانی ملکه ترور است و در هر مناسبت مرتبط به زنان، مورد استفاده قرار می گیرد. با اینحال، پولپاشی و اجاره کردن صدها ایرانی گرفتار شده در کشورهای غربی که با توجه به بحران های اقتصادی در آنجا، نیازمند کمک هزینه برای تأمین معیشت خود هستند نیز، نتوانسته بحران مشروعیت را از فرقه رجوی بزداید و روز به روز بر زوال و انزوای مریم قجرعضدانلو افزوده است.

با وجود صدها نمایش خیابانی و ده ها کنفرانس حقوق بشری که از سوی مریم و حامیان وی به اجرا درآمده، آنچه بیش از همه مورد پسند او برای برجسته شدن است: موضوع زنان شامل “حقوق زن، مبارزه علیه تبعیض، خشونت علیه زنان” است که از این طریق خود را تنها مدافع حقوق آنان در ایران جلوه دهد و نقش یک ناجی را برای بانوان ایرانی بازی کند. لذا همزمان با بزرگداشت “منع خشونت علیه زنان”، مجاهدین نیز درصدد القای این فریب هستند که مریم به عنوان نماد رهایی زن، تنها آلترناتیو و جانشین سیاسی برای بدست گرفتن حاکمیت در ایران است که اراده تغییر به نفع زنان را داراست و می تواند به نفع زنان، قوانین حاکم بر جامعه و فرهنگ موجود را تغییر دهد.

اما آیا چنین چیزی ممکن است و مریم می خواهد و یا حتی می تواند یک شبه فرهنگ یک کشور و ملت را تغییر دهد و آیا واقعاً اراده چنین کاری را دارد و با ماهیت عملکردهای 30 ساله اش همخوانی دارد؟

برای پاسخ به این ابهام، تلاش چندانی نیاز نیست. نگاهی به عملکرد 45 ساله رهبری سازمان، بویژه پس از رسیدن مریم به بالاترین جایگاه و مدار تشکیلاتی-ایدئولوژیک، تمامی این شعارها را نقش برآب می کند و آشکار می سازد که شعارهای وی، سرابی بیش نیست و زوج زن ستیز رجوی در طی بیش از چهار دهه، بزرگترین خیانت و جنایت را در حق زنان و دختران ایرانی روا داشتند و جز رنج و اسارت و شکنجه های روحی و جسمی برای آنان ارمغانی نداشتند و به بدترین وجه ممکن، زندگی آنان را از هم پاشیدند و به کودکانشان هم رحم نکردند. لیست بالابلندی از انبوه اقدامات ضدانسانی، ضد اخلاقی، ضد هویتی و زن ستیزانه که فقط در حق زنان و دختران مجاهد صورت گرفته (بجز جنایت علیه بانوان ایرانی)، نافی تمامی شعارهای پوشالی و عوام فریبانه مریم برای رهایی زنان است:

“کشاندن هزاران دختر نوجوان به درگیری های خیابانی به اسم مبارزه ضدامپریالیستی، کشاندن هزاران دختر مدرسه ای به عملیات های انتحاری و تروریستی به اسم مبارزه با ارتجاع، اجبار دختران مجاهد به ازدواج های تشکیلاتی، اجبار زنان مجاهد به طلاق های ایدئولوژیک، جداسازی صدها مادر از کودکانشان، تحویل دادن ده ها دختربچه خردسال به خانواده های ناباب، مقطوع النسل کردن حداقل 105 زن و دختر مجاهد به بهانه سرطان، فرستادن دهها زن مجاهد به حرمسرای مسعود رجوی، ایجاد فشارهای شدید روحی روی دختران مجاهد و وادار کردن برخی از آنان به خودکشی، فرستادن صدها زن اعم از پیر و جوان به عملیات های چلچراغ و مروارید و فروغ جاویدان و به کشتن دادن بسیاری از آنان، اعزام زنان به درگیری با پلیس عراق و به خطر انداختن جان آنها، صدور فرمان خودسوزی به زنان در اروپا برای نجات مریم از بازداشت پلیس، اسیر کردن صدها زن مجاهد در کمپ اشرف 3 در آلبانی و به خطر انداختن جان آنان با ایجاد درگیری کاذب بین مجاهدین و پلیس آلبانی” و انبوه نمونه های دیگر!

نقض حقوق زنان مجاهدین خلق

آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، بخشی از پرونده سیاه جنایت های مریم و مسعود در حق زنان و دختران عضو سازمان مجاهدین طی چند دهه گذشته است. این که آنها با فرماندهی انبوه عملیات تروریستی، هزاران زن و دختر ایرانی را عزادار عزیزان خود کردند، جای خود دارد و می دانیم که 17 هزار شهید ترور، هرکدام دارای خانواده بودند و دختران آنها یتیم و همسران آنها بیوه شدند. صرفنظر از اینکه چه بسیار دخترانی که رجوی والدین آنها را با فریب از آنها جدا نمود و به عراق برد و به کشتن داد و یا چشم انتظار دیدارشان گذاشت. دختران و همسران زیادی در دو دهه اخیر خواهان دیدار با عزیزانشان در قرارگاه های مجاهدین بودند ولی بدستور مریم این کار ممنوع شد و آنها نتوانستند حتی پس از ده ها سال یک دیدار کوتاه با همسران و یا پدران خود داشته باشند.

آیا با وجود چنین پرونده سیاهی که مریم رجوی در کارنامه خود دارد، می توان ادعا کرد که سازمان مجاهدین و شخص مریم، ناجی زنان ایرانی است و قادر است رهایی را به زنان اهدا کند؟ و مهمتر اینکه آیا رهایی و حقوق زن اهدا کردنی است و می توان بدون تغییر اندیشه افراد هر جامعه به آن رسید؟ (انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ… خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند).

واقعیت این است که تشکیلات مجاهدین به بن بست پیرسالی و بی آیندگی رسیده و مریم قجرعضدانلو دستاویزی جز فریب افکار عمومی ندارد و برای حفظ خود ناچار است به هر دروغی متوسل شود تا بلکه فروپاشی فرقه اش را با ایران هراسی بپوشاند و به تأخیر اندازد و از این ستون به آن ستون به گشایشی دست یابد و مثل همیشه بحران های درونی خود را پوشش دهد و چند سال دیگر به حیات رو به زوال تشکیلات خود بیفزاید.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل