چهارشنبه 27 فوریه 2008
مسعود جان سلام
از بابت نامه ات بی اندازه متشکرم. در خصوص فرقه ها و کارکرد فرقه ای نوشته بودی که فکر میکنم هر چقدر نوشته شود کم است. دیشب یک فیلم سینمایی به اسم 30هزار پا زیر دریا از کانال 2 تلویزیون ایران پخش شد. جریان فیلم یک داستان تخیلی مربوط به یک ژنرال سابق نیروی دریایی آمریکا بود که در عمق 30 هزار پایی اقیانوس اطلس شهری به نام آتلانتیس ایجاد کرده و عده ای را در آنجا به دور از جهان عادی جمع نموده و بر آنان حکومت میکرد و هر کشتی یا زیردریایی که به آنها نزدیک میشد را دشمن تلقی نموده و با شلیک اژدر نابود میساخت. صحبت های این فرمانده با پیروانش در مقاطع مختلف فیلم بسیار جالب بود و از روی همان حرفهایی که رهبران فرقه ها به مریدانشان میگویند الگو برداری شده بود: “ما برترین و بهترین هستیم، ما خوشبختی و رهایی واقعی را بدست آورده ایم، دنیای بیرون پر از تباهی و فساد است و ما الگوی بهشت وعده داده شده را ساخته ایم، خارج از شهر ما همه دشمن محسوب میشوند که اگر خواستند به ما نزدیک شوند باید نابود گردند، همه باید سپاسگزار رهبر باشند که چنین نعمتی را به پیروان خود ارزانی داشته است، همه باید افکار خود را به رهبر بسپارند و نباید در ذهن حرفی خلاف حرف رهبر داشته باشند، همه باید دلهایشان را به رهبر بدهند و عواطف هر کس باید صرفا نثار او شود، هر کس این شهر را ترک کند دچار نفرین شده و به تباهی کشیده میشود، رهبر یک ابر انسان است که نمونه ندارد و معیار برتری هر کس میزان سرسپردگی وی به رهبر می باشد، رهبر بی اندازه رئوف و مهربان است مگر اینکه کسی بخواهد آتلانتیس را تهدید کند که مورد غضب قرار خواهد گرفت و… ”
در خصوص میزان خراب بودن وضع سازمان نوشته بودی. راستش جدا معتقدم که سازمان دچار یک سردرگمی مفرط شده که هیچ کارش روی هیچ گونه حساب و کتابی نیست. یک نمونه آن برخورد با خانواده هاست. از نظر سازمانی که ادعا میکند میلیون ها طرفدار در ایران دارد قطعا این یک فرصت استثنایی است که از طریق استقبال از سفر خانواده ها سعی نماید ایدئولوژی و استراتژی و سیاست خود را به آنها منتقل کند. در واقع قاعدتا باید رژیم مانع رفتن خانواده ها به عراق بشود اما قضیه برعکس است و سازمان ادعا میکند که رژیم این خانواده ها را آنهم از کانادا و انگلستان و نروژ برای دیدار عزیزانشان به عراق میفرستد. حقیقتا سازمان خودش دارد به نفع رژیم و وزارت اطلاعاتش تبلیغ میکند چرا که اگر وزارت اطلاعات مخارج و امکانات سفر این افراد برای دیدار با خانواده هایشان را با پذیرش این ریسک که ممکن است آنان جذب سازمان بشوند می پردازد پس مستحق تشکر و تمجید و مدال حقوق بشر است. بیان و ادبیات سازمان دیگر بطور خالص فرقه ای شده است و به غیر از خودشان برای هیچکس دیگر مفهوم نیست. گویی سازمان اصلا ملتفت نیست که آوردن افراد به تلویزیون جهت فحش دادن به بستگانشان که چیزی جز دیدار عزیزانشان را نخواسته اند چه نفرت و انزجاری را در هر کس که این چنین برنامه هایی را می بیند بوجود می آورد. این امر در نشست های درون تشکیلاتی امری عادی و جزو الزامات مغزشویی است ولی آنقدر این کار را تکرار کرده اند که قبح آن ریخته و از تلویزیون هم پخش میکنند و تصورشان اینست که همان اثر را بر بیرونی ها هم دارد.
چندی پیش در یکی از برنامه های سازمان ادعا شده بود که وزارت اطلاعات دارد بر علیه شهر اشرف توطئه میکند و توطئه اش هم اینست که خواهان انحلال این قرارگاه است. از منظر خانواده هایی که من تابحال برخورد کرده ام حرفشان اینست که کاش وزارت اطلاعات چنین همتی داشت و چنین کاری را میکرد. اگر ادعا میشد که مثلا رژیم ایران خواهان بمباران قرارگاه اشرف است و یا نیروهای سپاه قدس قرار است قرارگاه اشرف را به توپ ببندند باز یک حرفی بود اما اینکه برفرض سپاه قدس یک نفر را از انگلستان به لندن فرستاده تا مسائل خانواده هایی که برای دیدار فرزندانشان در بغداد جمع شده اند را حل و فصل نماید و در وقت آزادش هم پمپ آب قرارگاه اشرف را بترکاند از آن حرفهایی است که فقط توی جیب رژیم میریزد و سازمان را مضحکه خاص و عام میکند و لا غیر.
اما داستان خانواده ها که من در جریان شمه ای از آن در داخل بودم داستانی است که سازمان به این راحتی از آن خلاصی ندارد و با بد کسانی در افتاده است. هر چه به سازمان گفتند که مبارزه مسلحانه راهش نیست و سلاح را زمین بگذار به خرجش نرفت تا عاقبت آمدند و سلاح را بزور از دستش گرفتند. حالا هم هر چه میگویند درب قرارگاه اشرف را باز کن و بگذار افراد رابطه عادی با دنیای بیرون و خانواده هایشان داشته باشند باز به خرجش نمیرود و آنقدر این وضع را ادامه میدهد تا بیایند و یکباره آنرا منحل کنند و خیال خودش و بقیه را راحت نمایند. در حال حاضر بنیاد خانواده سحر در عراق راه افتاده است که بیانیه شماره یک خود را بیرون داده است. آدرس سایت آن به صورت زیر است:
www.saharngo.com
در خواست میکنم مطالبشان را بخوانی. آیا حرفشان منطقی نیست؟ آیا سازمان میخواهد با به صحنه آوردن افراد برای فحش دادن به اقوامشان یا بقول آنها اقوام سابقشان به مبارزه ادامه بدهد؟
چندی پیش گفتاری از امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب (ع) که در زیر آمده است نظرم را جلب کرد که فرموده است:
· مراقب افکارت باش که گفتارت میشود.
· مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود.
· مراقب رفتارت باش که عادتت میشود.
· مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود.
· مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.
در حقیقت پندار و گفتار و کردار و همچنین ایدئولوژی و تبیین و سیاست و نهایتا کارکرد و کاراکتر و عاقبت کار یک فرد یا سازمان اجزای بهم پیوسته ای هستند که کاملا به هم مربوط بوده و بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند. این اندیشه پایه ای که “هدف وسیله را توجیه میکند” و اینکه برای رسیدن به هدف استفاده از هر ابزاری مجاز است سرنوشتی را برای یک سازمان رقم میزند که در خصوص سازمان مجاهدین خلق بروشنی قابل رؤیت است. این طرز تفکر در تمامی تصمیمات و عملکردها و سیاست های سازمان کاملا مشهود است و کاراکتری را از سازمان و رهبری آن بوجود آورده است که امروز مورد تنفر هر کسی است که آنرا میشناسد و با آن آشنا شده است.
نکته آخر اینکه در یکی از سایت ها خواندم که فرقه ها ابتدا در یک شرایط خاص محیطی که همه چیز برایشان به لحاظ موقعیت ها فراهم میشود سر بر آورده و به سرعت رشد میکنند. اما از آنجا که حرفشان با واقعیت همخوانی ندارد، خصوصا اینکه توان انطباق با تغییر شرایط را ندارند، به تدریج قدرت جذب نیرویی خود را از دست داده و رو به افول میروند و افراد از آنها جدا میگردند تا اینکه تعداد جداشدگان آنان بیش از اعضایشان میشود و در یک کمیت محدود به حیات خود ادامه میدهند تا بالاخره نابود شوند. در این مقاله نوشته شده بود که فرقه ها به حق جداشدگان و همچنین خانواده های اعضای خود را دشمن اصلی خود میدانند چرا که آنان به بر ملا کردن روابط درونی فرقه که تلاش میشود از دید بیرونی ها پنهان نگاه داشته شود می پردازند و راه جذب فریبکارانه فرقه را می بندند و از طرفی مانع از بین رفتن کامل عواطف در اعضا که لازمه مانیپولاسیون است میگردند و فرقه را دچار رکود و نهایتا انجماد و اضمحلال میکنند. فرقه ها بر خلاف احزاب و سازمان های عادی به هر ترفندی برای ممانعت از جدا شدن افراد حتی زندانی کردن و حذف فیزیکی آنان متوسل میشوند چرا که خود را در این خصوص بسیار ضعیف و آسیب پذیر می بینند. فرقه ها همچنین زمانی که خود را در بن بست کامل ببینند مانند عقربی که در محاصره آتش قرار دارد به خودکشی جمعی می پردازند که نمونه های آن در تاریخ زیاد بوده و خدا در خصوص این یکی به بچه ها رحم کند.
دیگر بیش از این وقتت را نمیگیرم. بی صبرانه منتظر زمانی هستم که بتوانم رودررو با تو دیدار داشته باشم و مفصلا صحبت کنیم.
قربانت
ابراهیم
سایت دکتر مسعود بنی صدر، دوم مارس 2008