خاطره ای از بستری شدنم در بیمارستان بغداد

در اثر فشار کار بی حد و اندازه در داخل تشکیلات مجاهدین  خلق دچار مشکلات جسمی شده بودم. دکترهای قرارگاه اشرف تشخیص دادند باید عمل جراحی شوم تا مشکل حل شود. بعد از مراجعه به دکتر قرارگاه، او گفت: تو را در نوبت می گذاریم، هر گاه وقتش شد به شما خبر می دهیم. اما تاریخ دقیق به من نداد. بالاخره بعد از 5 الی 6 ماه به مسئولم گفتم بالاخره من کی باید عمل شوم تا از این مشکل خلاصی پیدا کنم. او گفت فعلاً در نوبت هستی و هنوز به ما چیزی نگفتند. من گفتم من الان دچار مشکل هستم شاید نوبت من چندین سال طول بکشد من باید دردم را همچنان تحمل کنم؟ برایم سخت است!

بعد از یک سال نوبتم فرا رسید و به من گفتند باید برای عمل به بغداد بروم. یکی از دکترهای عراقی مرا عمل کرد و من بعد از عمل به مدت دو هفته در بیمارستان بغداد بستری بودم. جالب است بگویم در این فاصله حتی یک نفر هم به دیدارم نیامد! در حالی که انتظار من این بود حداقل مسئول مستقیم من به عیادتم بیاید. در آن ایام با خودم فکر می کردم اگر در ایران بودم هر روز از جانب خانواده و دوستان حمایت می شدم اما سازمان مجاهدین خلق برای اعضای خودش ارزشی قائل نمی شود. برای من مشخص شد رویکرد رهبری سازمان نسبت به اعضا چگونه است. ، تا زمانی که سالم هستیم و توان داریم از اعضای سازمان بیست و چهار ساعته کار می کشند اما همین که افتاده شدیم به مثابه دستمال یکبار مصرف با افراد تنظیم می کنند !

آن ایامی که بستری بودم، به غیر از خودم یکی از بچه های دیگر مقر ما هم در همان بخش بستری شده بود. از آنجائی که او از بچه های به اصطلاح سازمان بود یعنی خواهر و برادرش هم از اعضای سازمان بودند در کمال تعجب دیدم ، یک اکیپ از سوی فرمانده قرارگاه خودمان با دسته گل به ملاقاتش آمدند. در آن لحظه من در حالی که روی تخت در اتاق دیگری استراحت می کردم افرادی که به ملاقات آن فرد مربوطه آمده بودند را دیدم ، و فکر می کردم حتما بعدش به اتاق من هم می آیند و از من عیادت می کنند. اما در کمال ناباوری دیدم فقط برای ملاقات همان فرد آمده بودند! مثل این که از تشکیلات دستور داشتند به ملاقات همان فرد بروند. گر چه سازمان ادعا می کند که در داخل تشکیلات تبعیضی وجود ندارد اما دروغ محض است، چرا که با چشم خودم دیدم بین اعضا فرقی زیادی قائل می شوند در حالی که من در همان بخش بستری بودم سراغم را نگرفتند. انتظارم این بود حداقل حالی از من می پرسیدند دیدم اما تا روز آخر کسی به سراغم نیامد ، در آن موقع نسبت به سازمان احساس خوبی نداشتم این تناقض همچنان در من باقی مانده بود تا وقتی به قرارگاه اشرف آمدم در عملیات جاری به عنوان فاکت تناقضم را مطرح کردم تا دیگران هم بفهمند در سازمان تبعیض وجود دارد. عمداً این فاکت را خواندم تا چشم دیگران را باز کنم .

و زندگی حالم را مقایسه می کنم به آن زمان که در داخل تشکیلات بودم. اخیرا من دچار مشکل قلبی شدم و مدتی بستری بودم و بر خلاف داخل تشکیلات هر روز ملاقاتی داشتم احساس می کردم در مقابل بیماری مشکلی ندارم. زیرا از خانواده گرفته تا دیگر دوستان و رفیقان و آشنایان همه همدردی می کردند و به من قوت قلب می دادند و تاثیرش این بود با روحیه بالا توانستم از پس این مشکل بر بیایم و الحمدالله به سلامت برگشتم. اگر در داخل تشکیلات بودم مطمئن هستم تلف می شدم اما در ایران ما بهترین دکترها را داریم که می توانند از پس سختترین مشکلات و بیماری ها بر بیایند.

سازمان مجاهدین خلق برای اعضای دربند ارزشی قائل نمی شود. رجوی یک اصل تشکیلاتی داشت که می گفت بیمار نداریم و به همه هم گفت مجاهد خلق بیمار نداریم به همین دلیل بیماری اعضای را به رسمیت نمی شناختند و نسبت به فرد بیمار رسیدگی های لازم را انجام نمی دادند ، من وضعیتم الانم را  که با تشکیلات مقایسه می کنم می گویم اگر همین مشکل را در داخل سازمان داشتم قطعاً در اثر بی تفاوتی مسئولین از دست می رفتم در حالی که در داخل ایران با دارا بودن بهترین امکانات پزشکی مشکل حل شد.

محمد رضا گلی

خروج از نسخه موبایل