اسماعیل جان سلام و عرض ارادت
یلدایت مبارک باد. امیدوارم بتوانی با انرژی و گرمای درونی ات ، از سرما و برودت اسارت رجوی به جانب بهار در پیش رو به پرواز درآیی.
اسماعیل جان
یلدای امسال احساس کردم انرژی و اکسیژن کافی برای تنفس ندارم و بشدت هوای دیدن و در آغوش کشیدنت را داشتم. لذا پنجشنبه شب را با اعضای خانواده ام به ضیافت شام در منزلم سپری کردم تا بتوانم فردایش جمعه را با تو همراه باشم و لذا گفتم در کنار کسی باشم و هم سخن شوم که تاکنون سنگ صبور و نقطه امیدم در فعالیتهای انسانی و خداپسندانه در خصوص رهایی تمام اسیران رجوی همراه و همگام بوده است که آن شخص جناب پوراحمد و بانوی محترم ایشان بودند.
اسماعیل جان
در شب یلدا تا پاسی از نیمه شب با آقای پوراحمد در جمع صمیمی خود از خاطراتم با تو گفتم و زن داداش مینا هم همینطور. فقط صحبت تو و روحیات و اخلاق خانواده دوست تو بود.
برایت از دیوان حافظ فال گرفتیم و چه نیکو درآمد که خوش خبر بود که مسافرخوش اخلاقت بازخواهد گشت…
اسماعیل جان
حقیقت امر از خدا و روزگار آرزویی ندارم الا رهایی و بازگشتت به دنیای آزاد و در آغوش کشیدنت …
اسماعیل جان از سهم الارثت و با حمایت تمام عیار خودم برایت یک زندگی کامل مهیا کردم تا در صورت بازگشتت به زندگی کمبودی احساس نکنی و الباقی عمرت را بدور از خفقان رجوی بتوانی روزگار پر از عشق و آرامش داشته باشی.
الهی آمین
منتظر تماست هستم
برادرت مرتضی
۰۹۱۱۱۳۶۴۱۱۶