سازمان مجاهدین خلق سالهاست که تلاش میکند پشت نهادی به نام “شورای ملی مقاومت” پنهان شود. اظهار نظرها، بیانیهها، فراخوانهای این سازمان غالبا زیر عنوان شورای ملی مقاومت منتشر میشوند. مریم رجوی همسر مسعود رجوی با عنوان رییس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت معرفی میشود. این به اصطلاح شورا بنا به مطالبی که در رسانههای مجاهدین منتشر میشود، دارای کمیسیونهای مختلف، دبیرخانه و غیره است.
مجاهدین خلق کماکان ادعا میکنند که شورا متشکل از گروههای مختلف سیاسی و مجاهدین خلق است که هدفشان سرنگونی حکومت ایران است اما عملا دیگر اعضای شورا محلی از اعراب ندارند. اساسا نخستین فردی که برای تاسیس شورای ملی مقاومت با مسعود رجوی ائتلاف کرد، ابوالحسن بنی صدر بود که به سرعت از این ائتلاف خارج شد و امروز نیز مرحوم شده است.
نکته حائز اهمیت این است که بسیاری از منابع غربی و نهادهای بین المللی، سازمان مجاهدین خلق را تشکیلاتی با سوابق تروریستی و رفتارهای فرقهای معرفی میکنند که شورای ملی مقاومت ویترین سیاسی آن است. معنی دقیق عبارت “ویترین سیاسی” زمانی برای ما روشن میشود که یکی از شاهدان عینی از تجربه زیسته خود در ساختمان های مربوط به شورای ملی مقاومت سخن میگوید.
امیر یغمایی کودک سرباز سابق مجاهدین خلق که مدتی از ایام کودکی خود را به پایگاه های مجاهدین خلق در فرانسه رفت و آمد داشته است، در مطلبی که به تازگی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس به اشتراک گذاشت، روایتی دست اول است از آنچه که مجاهدین خلق در ظاهر، پشت نمادها و اسامی پرطمطراق و تبلیغات رسانهای از شورای ملی مقاومت به بیرون ارائه میکنند.
او در نخستین روزهای سال نو میلادی در این باره مینویسد:
میخواستم اینجا کمی در مورد شورای ملی مقاومت صحبت کنم، چون مجاهدین خیلی مواقع بیانیههایی از طرف شورا منتشر میکنند، مثل “کمیسیون ضد اطلاعات و امنیت شورای ملی مقاومت”.
من به عنوان کسی که پدرش سالها عضو این شورا بود و خودم به همراه او به این مرکز و پایگاههای مجاهدین در فرانسه رفتوآمد داشتم، قصد دارم توضیحاتی درباره این شورا و اعضای آن ارائه دهم تا شما بیشتر با ماهیت آن آشنا شوید.
اساساً اعضای شورای ملی مقاومت، افرادی هستند که حقوقبگیر سازمان مجاهدین هستند و ماهانه از این سازمان پول دریافت میکنند. اکثر آنها کار خاصی هم انجام نمیدهند. میزان حقوق دریافتیشان متفاوت است؛ مثلاً کسی مثل محمد شمس حقوق بیشتری دریافت میکند، اما افرادی که کمتر شناختهشده هستند، مثل حاجی مازندرانی یا برخی دیگر (که بسیاری از آنها حالا فوت کردهاند)، حقوق کمتری میگیرند.
تا جایی که من دیدهام، اکثر این افراد واقعاً هیچ کاری انجام نمیدهند و به طور کلی آدمهای بیکار و بیتفاوتی به نظر میرسند. تابستان سال ۱۹۹۶ میلادی که دو ماهی در فرانسه پیش پدرم زندگی میکردم، همراه او زیاد به پایگاههای مجاهدین رفتوآمد داشتم. هم به پایگاه صد رفتیم و هم به پایگاه اور.
در پایگاه صد که محل حضور اعضای شورا بود، افرادی مثل سرهنگ موعضی، آقای روحانی، و جلال گنجهای را از نزدیک دیدم. کار روزانه این افراد چیزی نبود جز نشستن پشت میز، سیگار کشیدن، گپ زدن، یا بازی کردن با کامپیوترهایشان.
آن زمان که خانم مرضیه در حال فعالیت بود، افرادی مثل طاهرزاده در پایگاهی به نام پایگاه هفت با او کار میکردند. اما بعد از فوت مرضیه، طاهرزاده هم عملاً به فردی بیکار تبدیل شد. حالا گاهی یک مقاله مینویسد یا چیزی مینویسد تا حقوقش را بگیرد و یک زندگی کاملاً بیاهمیت و ذلیلانه را ادامه دهد.
افرادی که واقعاً در شورا فعال بودند، مثل پدر من، کم بودند. پدرم مقالات مینوشت، شعر میسرود و حتی برای برگزاری جلساتی با افرادی مثل محسن رضایی به کشورهای دیگر میرفت. اما همانطور که گفتم، اکثر اعضای شورا بیکار بودند و صرفاً وقت میگذراندند.
تابستان سال ۹۷ که من بهطور دائمی پیش پدرم زندگی کردم، هر هفته به پایگاه اور رفتوآمد داشتم. در آنجا بخشی بود که به شورا اختصاص داشت و اتاقهای شورا در آنجا قرار داشت. اما این اتاقها همیشه خالی بودند. هیچوقت، در هیچ روزی از هفته، کسی را در آن اتاقها نمیدیدید.
قبلاً که مریم رجوی هنوز به عراق برنگشته بود، روزهای دوشنبه یک ناهار جمعی برگزار میکردند، اما بعداً این هم حذف شد و دیگر کسی به آنجا نمیآمد.
اتاقها خالی بودند، اما یک سالن غذاخوری داشتند که یخچالش همیشه پر بود. ما گاهی میرفتیم از آنجا ماست میوه برمیداشتیم یا در سالن غذاخوری مینشستیم و دزدکی فیلم یا کارتون نگاه میکردیم.
حتی بچههای جوانتر، همانهایی که به قول معروف به آنها “ملیشیا” میگفتند، وقتی آنجا جمع میشدند، شبانه به اتاقهای شورا میرفتند و آنجا را اشغال میکردند، چون کسی نبود. بعضی از این اتاقها تخت داشتند و این جوانها، قبل از اینکه عراق بروند، میخواستند مثلاً تجربهای عشق و حال داشته باشند، بنابراین از اتاقهای شورا استفاده میکردند.
در واقع اکثر اعضای شورا حقوق ماهانهای که دریافت میکنند، صرفاً به این دلیل است که مجاهدین میخواهند آنها را وابسته نگه دارند و مانع جدا شدنشان شوند. به نوعی، این حقوق نوعی “خرید وفاداری” است تا این افراد را به شکلی پسیو (منفعل) نگه دارند و با پول مفت بدعادتشان کنند. همچنین، اگر روزی از مجاهدین جدا شوند، سازمان بتواند این را بهانه کند و بگوید: “ما به اینها کلی پول دادیم.” دقیقاً همان کاری که با پدر من کردند.
یک خاطره از تابستان ۹۶ برایتان بگویم. آن زمان که من در پایگاه بودم، گاهی به سالن یا راهروی بخش شورا میرفتم. چون اتاقهای شورا اغلب خالی بودند، گاهی میرفتم داخل یکی از این اتاقها تا از اینترنت استفاده کنم. آن موقع تازه اینترنت آمده بود و من خیلی علاقهمند بودم، مخصوصاً به آرنولد شوارتزنگر! میرفتم عکسهای بدنسازیاش را نگاه میکردم و خودم هم دوست داشتم شبیه او شوم.
یک روز به اتاق آقای جلال گنجهای رفتم و دیدم او مشغول بازی کردن است. در بازی، یک هواپیما داشت بمباران میکرد. پرسیدم: “آقا جلال، این چیه داری بازی میکنی؟” گفت: “این بازی اسمش Iraq Attack هست.” توضیح داد که این بازی درباره هواپیماهای آمریکایی است که در جنگ کویت عراق را بمباران میکنند.
به او گفتم: “آقا جلال، عراق که کمپ اشرف هم آنجاست. شما دارید عراق را بمباران میکنید؟” خندید و گفت: “بابا گور باباش، این فقط یه بازیه دیگه!
مزدا پارسی